وابستگى به غرب افتخارى براى مسؤولان دوران طاغوت
برشی از کتاب مجسمه، شب ظلمانی شاهنشاهی به روایت حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
چهارشنبه 17 بهمن 1403
آن روز به ما ميگفتند شما برويد لولهنگ بسازيد؛ آفتابههاى گلىاى كه آن وقتها ميساختند؛ يعنى آفتابهى حلبى هم نه! ما حتّى دستهى بيل را هم از خارج وارد ميكرديم؛ همچنين بقيهى چيزهاى مورد مصرف و مورد نياز روزافزون صنعتى را. سطح زندگى پيشرفت ميكرد و نيازهاى فراوان روزبهروز پيش مىآمد؛ همهى اينها را ما بايد از ديگران ميگرفتيم و وارد ميكرديم. برنامهريزانِ آن وقت افتخار هم ميكردند! سال ۴۴ يا ۴۵ در مشهد به ديدن دوستى رفته بوديم و تصادفاً يكى از نمايندگان مجلس شوراى ملّى آن روز هم به اين جلسه آمده بود. دورهى جوانى و پرشورى ما بود و از وابستگى و تسلّط بيگانگان و اينگونه مطالب حرفهايى زديم؛ بىتوجّه به اينكه اين آقا نمايندهى مجلس است. نمايندهى مجلسِ آن وقت - يعنى كسى كه دربار ليست داده بود كه ايشان بايد نمايندهى فلانجا شود؛ آنوقت كه انتخابات نبود - در جواب من يک مقدار با تفرعن و تكبّر و اخم و تخم حرفهايى زد؛ از جمله اينكه گفت شما چه ميگوييد و به چه چيزى اعتراض ميكنيد؟ امروز اروپاييها و غربيها مثل نوكر دارند براى ما كار ميكنند. ما نفت داريم، پول داريم، پول ميدهيم و آنها كارگر مايند و مثل نوكر دارند براى ما كار ميكنند! اين، منطق يک نمايندهى مجلسِ آن روز است! دورهى انحطاط كه ميگويم، يعنى اين. فكر اين بود كه ما چرا توليد كنيم؟ چرا بسازيم؟ چرا ياد بگيريم؟ ما در خانههاى خود مثل آقاها مينشينيم، برايمان مىآورند و وسايل لازم را در اختيار ما ميگذارند؛ ما هم پول نفت داريم، ميدهيم و زندگى اشرافى ميكنيم. اين، منطق آن روزِ يک دولتمردِ در سطح بالا بود. فرهنگ حاكمِ آن روز بر دستگاههاى ادارهكنندهى كشور، همين بود؛ لذا آن صد سال، دورهى انحطاط ماست.