آمريكاييها چند ده هزار مأمور در ايران داشتند -حالا رقم دقيقش مهم نيست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بيشتر- اينها مأمورين سياسى بودند، امنيّتى بودند، نظامى بودند؛ در داخل مجموعهى مديريّت ايران -چه در ارتش، چه در سازمانهاى اطّلاعاتى، چه در بخشهاى برنامهريزى، چه در بخشهاى گوناگون ديگر- نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ايران ميگرفتند، امّا براى آمريكا كار ميكردند. اين كار بدى بود كه در كشور ما اتّفاق افتاده بود.
رژيم طاغوت پهلوى به خاطر وابستگيش به آمريكا، به خاطر مزدوريش براى آمريكا، بتدريج در طول چند سال اينها را داخل كشور آورده بود. تا اينجاى كار، بد بود؛ امّا آنچه كه اتّفاق افتاد، يک چيز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن كار بدِ مضاعف اين بود كه آمدند در مجلس شوراى ملّى و مجلس سناى آن روز تصويب كردند كه مأمورين آمريكايى از دادگاههاى ايران و امكانات قضائى و امنيّتى ايران معافند؛ يعنى اگر فرض كنيد يكى از اين مأمورين جرم بزرگى در ايران مرتكب شود، دادگاههاى ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاكمه كنند و محكوم كنند؛ اين اسمش كاپيتولاسيون است. اين نهايت ضعف و وابستگى يک ملّت است كه بيگانگان بيايند در اين كشور، هر كارى دلشان ميخواهد، بكنند؛ دادگاههاى كشور و پليس كشور اجازه نداشته باشند اندک تعرّضى به اينها بكنند.
آمريكاييها اين را از رژيم طاغوت خواستند، رژيم طاغوت هم دودستى تقديمشان كرد: قانون كاپيتولاسيون.
ثبت سفارش این کتاب