برشی از کتاب مصور قاف
خاطرات سردار شهید قاسم سلیمانی
از «جنگ ۳۳ روزه»
وقت نماز شد و حضرت آقا رفتند تا برای نماز آماده شوند. من هم رفتم وضو بگیرم. آقا وضو گرفته بودند و آستینهایشان هنوز بالا بود. وقتی برمیگشتند با دست به من اشاره کردند که بیا. جلو رفتم.
- شما از گزارشت چیزی میخواستی به من بگویی؟
- نه، فقط میخواستم اتفاقاتی را که افتاده توضیح بدهم.
- این را فهمیدم. چیز دیگری نمیخواستی بگویی؟
- نه
نماز خواندیم به جلسه برگشتیم. گزارش من تمام شده بود. آقا شروع به صحبت کردند.
فرمودند: «این جنگ، جنگ بسیار سختی و شدیدی است امّا من تصوّر میکنم این جنگ همچون جنگ احزاب است، جنگ احزاب که قریش، یهود مدینه، عشایر و قبایل با تمام نیرو گرد آمدند و رسولالله (ص) و اصجابش را محاصره کردند و تصمیم گرفتند جمعیت مومن را ریشهکن کنند. این جنگ اینطور است.»
- بنده به شما میگویم که شما پیروز هستید، حتما.