نشست تخصصی بررسی کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه

پنجشنبه 12 خرداد 1401

سومین نشست تخصصی انتشارات انقلاب اسلامی در نمایشگاه کتاب تهران با حضور حجت‌الاسلام و المسلمین حمیدرضا مهدوی ارفع برگزار شد. این جلسه با محوریت بررسی کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه در غرفه انتشارات انقلاب اسلامی بر پا شد.

شرح سه جلدی نهج‌البلاغه که یک جلدش به فرمایشات رهبر انقلاب در سال‌های ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ می‌پردازد و فرمایشات ایشان و سخنرانی‌هایی که در آن فضا داشتند، جلد‌ دیگر مربوط به سال ۱۳۵۹ است و بعد از پیروزی انقلاب دغدغه‌‌هایی که بعد از انقلاب ایجاد شد و سومین جلد هم به دوران رهبری ایشان برمی‌گردد و در این دوران ماه مبارک رمضان معمولاً دیدار‌هایی با هیئت‌دولت داشتند. موضوع محوری این بحث‌ها و فرمایشات ایشان کلمات امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده و خطبه‌‌ها یا نامه‌‌ها و کلمات قصار را شامل می‌شده است.

حجت‌الاسلام مهدوی ارفع در ابتدای مراسم بیان کرد: مسأله نهج‌البلاغه در نگاه حضرت آقا مبتنی ست بر این سه جلد کتابی که سال ۱۳۹۸ منتشر شده و چند سر فصل اصلی دارد. سر فصل اول از نگاه رهبر عزیز انقلاب، توجه دادن جامعه به خود نهج‌البلاغه است. شما اگر در کتاب‌های تفسیری آقا که همین‌جا مجلداتش موجود است نگاه کنید غالباً ایشان در جلسات اولی که می‌خواستند تفسیر قرآن را بگویند یک فرصت خوبی را گذاشتند برای توجه‌دادن جامعه به استفاده از قرآن و آن هم یک نگاه اصیل و کاربردی است. در همین نهج‌البلاغه اولین جلسه‌ای که رهبرانقلاب در سال ۱۳۵۲؛ یعنی یک روحانی سی و چهار ساله‌ای در گوشۀ مسجد امام حسن مجتبی علیه‌السلام مشهد، یک تعداد جوان و دانشجو را جمع می‌کنند مفصل دربارۀ اهمیت نهج‌البلاغه و غربت نهج‌البلاغه و ضرورت بازگشت عمومی ‌به نهج‌البلاغه صحبت می‌کنند. ایشان اصرار دارند که ما در این جلسات می‌خواهیم نهج‌البلاغه را بدون شرح و تفسیر‌های طولانی بخوانیم. یکی از نقاط افتراق ورود حضرت آقا به نهج‌البلاغه با بقیه متخصصان همین است. ایشان به‌شدت معتقدند خود مردم را ببرید سر اصل نهج‌البلاغه و از شرح و تفسیر‌های مفصل و طولانی پرهیز کنید و حتی اصرار دارند که ما متن بخوانیم. یا جای دیگری می‌فرمایند این ضعف تبلیغ درست باعث شد که نهج‌البلاغه در جامعه ما مورد بی‌توجهی و کم‌توجهی شود. ایشان می‌فرمایند که نهج‌البلاغه کمک قرآن است و قرآن کمک نهج‌البلاغه و هر دو یک حقیقت را بیان می‌کنند. این نگاه، نگاه خیلی متعالی است. یا می‌فرمایند این نهج‌البلاغه می‌گوید امروز، یعنی سال ۱۳۵۲، هفتصد میلیون مسلمانان ما اگر یکصدا و یکدست بشوند در مقابل دشمنان اسلام و قرآن همه یک زبان بشوند، برای نشر حقایق اسلامی، همه یک مشت گره کرده بشوند برای کوبیدن به مغز و د‌هان بدخوا‌هان و بدگویان، همه چیزحل می‌شود. ما در نهضت جهانی نهج‌البلاغه خوانی این نوع نگاه را که فکرمی‌کنیم وسعی کردیم عمیق و گسترده درجهان ترویجش کنیم تحت عنوان ظرفیت‌های تمدنی نهج‌البلاغه به آن می‌پردازیم و معتقدیم کاملاً مورد غفلت واقع شده و شاید هم هنوز کسی مثل حضرت آقا این ظرفیت را باور نکرده است و به‌صورت عینی و واقعی هم ورود نکرده است. یک فصلی هم در مورد خود محتوا دارند که بخشی از گفتگوی ما قاعدتا در این عرصه و صحنه تعریف می‌شود که حضرت آقا آیا به‌صورت میل شخصی می‌رفتند سراغ نهج‌البلاغه که ارائه کنند یا به ذائقه مخاطب نگاه می‌کردند و یا نه، شرایط زمانه را می‌دیدند و از این گنج متناسب با نیاز زمانه و مخاطب آنی را انتخاب می‌کردند که بتواند مسأله امروز را حل کند. کاملاً روشن است که رهبر معظم انقلاب واقعاً به‌عنوان یک منبع به نهج‌البلاغه نگاه می‌کردند؛ یعنی سرچشمه که ما برای رفع عطش تشنگان می‌توانیم برویم از اینجا سهمی‌ برداریم و ارائه کنیم.

وی با بیان اینکه نهج‌البلاغه تا امروز شرح و تفسیر شایسته‌ای نداشته، گفت: بدون تعارف عرض می‌کنم. بحث علمی ‌شرح مفسرین نهج‌البلاغه جای خودش، اما نهج‌البلاغه با آن ظرفیت‌های اصیل آن هرگز شرح و تفسیر شایسته نداشته است. شما اگر خواستید این حقیقت برایتان سنگین نشود، مراجعه کنید به کتاب «آداب‌الصلاة» حضرت امام، حدود ۱۱۰ سال پیش امام این کتاب را نوشته اند به بهانه بحث آداب قرائت نماز، امام می‌فرمایند، خب ما درنماز چون سوره‌‌های قرآن را می‌خوانیم، آداب قرائت قرآن را بگوییم، امام در آنجا به بهانه بحث از آداب قرائت قرآن که اولی را تطبیق می‌دانند، یعنی آیه‌ای را خواندی به زمانه خودت باید تطبیق بدهی و مثل یک شابلون قرار بدی و ببینی آیا در چارچوب هستی یا نه. یک انتقاد جدی و محکمی ‌به مفسرین می‌کنند. این انتقاد در واقع دو خط بیشتر نیست. یکی اینکه شما چرا به بهانه تفسیر به رأی آن‌قدر مردم را ترساندید که حتی تدبر در قرآن هم نمی‌کنند. در حالی که تدبر تخصصاً از تفسیر خارج است. چون تفسیر نیست چه برسد به تفسیر به رأی. بعد هم می‌فرمایند: «البته این‌هایی که شما زحمت کشیدید، نوشتید که کتاب‌های علمی‌خوبیست و برایش حتماً اجر و ثواب هم خواهید برد، مطلقاً تفسیر قرآن نیست. این عیناً جملۀ حضرت امام است‌. در آن ‌کتاب می‌نویسند به نظر نگارنده تاکنون (یعنی تا صد وده سال پیش) برای این مصحف شریف هیچ تفسیری نوشته نشده است. همین اعتقاد راسخ مستدل را ما نسبت به نهج‌البلاغه داریم. هنوز شرح و تفسیرشایسته‌ای از نهج‌البلاغه نداریم. وقتی از حضرت آقا می‌پرسند کدام تفسیر؟ ایشان می‌گویند تفسیری که به فهم سیدرضی و زمان سیدرضی نزدیک‌تر است تفسیر ابن‌میثم است. اما این کتاب‌ها که صاحب اثر درصدد تفسیر نهج‌البلاغه هم نبوده، می‌خواسته مسائل را با نهج‌البلاغه باز کند؛ اگر می‌خواست بنشیند واقعاً تفسیر نهج‌البلاغه بگوید،‌تازه متوجه می‌شدید که ترازوی چارچوب نهج‌البلاغه خیلی متفاوت با آن چیزی است که الان در ذهن متخصصین ومفسرین جا گرفته است.

حجت‌الاسلام سبحانی صدر گفت: ما می‌خواهیم بدانیم که روش رهبر فرزانه انقلاب در مواجهه با نهج‌البلاغه و برداشت از آن، چه بوده؟

مهدوی ارفع در پاسخ گفت: برای اینکه به روش رهبر انقلاب برسیم و حرف را از خودمان هم نزده باشیم؛ یعنی مستند به فرمایشات خودشان باشد، ما معتقدیم مواجهه رهبرانقلاب با نهج‌البلاغه یک نظام مشخصی دارد و به این ترتیبی که عرض می‌کنم می‌توانید به آن دست پیدا کنید. اولاً ایشان در سال ۱۳۵۹ می‌فرمایند: امروز شرایطی مشابه دوران حکومت امیرالمومنین علیه‌السلام است، پس روزگار، روزگار نهج‌البلاغه است. خود این حرف خیلی مفهوم پیدا کرد، چون ما شرایط شبیه حکومت دوران امیرالمومنین علیه‌السلام داریم و به شدت به نهج‌البلاغه محتاجیم. ممکن است اگر شرایطی مشابه دوران امام صادق علیه‌السلام داشتیم مثلاً به شدت به اصول کافی احتیاج داشتیم. اینکه ما بعد از چهارده قرن صاحب فرصتی شدیم به اسم حکومت اسلامی‌ و بخواهیم ونخواهیم بشریت از ما انتظار دارد، ادعایی را که در چهارده قرن در فضای تئوری‌پردازی می‌گفتید، پیاده کنید. پس شرایط ما کاملاً شبیه دوران حکومت مولا علی علیه‌السلام است. نهج‌البلاغه را ایشان دستورالعمل و آیین‌نامه پیاده‌سازی آن حکمرانی می‌داند و در همین سه گام باقیمانده دولت اسلامی‌، جامعه اسلامی‌ و تمدن اسلامی ‌است. اگر این نگاه را و این مبنا را گرفتیم حالا وارد می‌شویم به فرمایشات متنوع و متعدد رهبر انقلاب براساس چند وجه؛ مخاطب، زمان، حوادثی که در آن زمان اتفاق افتاده است. رهبر انقلاب در این سی و سه سال رهبری خودشان هر سال هفته دولت، ایام سالگرد شهید رجایی و باهنر، یک دیداری با اعضای هیأت دولت دارند بدون استثناء ایشان در آن جلسات نهج‌البلاغه را دست گرفتند و برای دولت خواندند. باز شما هر سال و هر دوره‌ای می‌بینید یک جای خاص نهج‌البلاغه را می‌خوانند.

وی افزود: در یک دولتی و در یک شرایط خاصی ایشان حکمت اول نهج‌البلاغه را خواندند: «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» یک جایی بخش‌هایی از دستورالعمل مالک اشتر را خواندند. یک جای دیگر خودسازی حاکمان را خواندند؛ یعنی مخاطب زمان و حوادث زمان را تلفیق کردند و به این نتیجه رسیدند که از این منبع الان باید چه چیزی استخراج کنند و تزریق به جامعه کنند. اما روششان چیست؟ روششان کاملاً متن محوراست، یعنی شما نمی‌توانید که نهج‌البلاغه حضرت آقا خیلی رفرنس به کتاب‌های تفسیر نهج‌البلاغه پیداکنید. تقریباً هیچی. چون متن محور است، ممکن است شما بگویید خود ایشان یک عالم هستند و قرار نیست از کتاب دیگران استفاده کنند در حالی که این نیست. حضرت آقا دربارۀ خیلی از مسائل دیگر از منابع دیگران استفاده می‌کنند.

حجت‌الاسلام مهدوی ارفع با بیان اینکه در قصه نهج‌البلاغه مقام معظم رهبری دو دغدغه همزمان داشتند، بیان کرد:ایشان در نظر داشتند که خودشان به‌عنوان یک مبلغ خوب نهج‌البلاغه و متناسب با شرایط زمانه عمل کنند، ثانیاً به جای اینکه ماهی دست مخاطب دهد، ماهیگیری به او  یاد می‌دهد. درسال ۱۳۵۲به چند دانشجوی زمان طاغوت می‌فرمایند ما در این جلسات می‌خواهیم نهج‌البلاغه را بدون این شرح و تفسیر‌های طولانی بخوانیم. ۱۳۸۹ هم یعنی ۳۷ سال بعد هم به دانشجو‌های دانشگاه صنعتی شریف می‌فرمایند: «فضلا و محققان بروند و تحقیقاتشان را بکنند اما شما معطل فضلا نشوید، در جلساتتان دور هم بنشینید و نهج‌البلاغه‌خوانی داشته باشید.» به یک دانشجوی فنی مهندسی، خوب که نهج‌البلاغه خواندید نوبت به صحیفه می‌رسد. پس اگر بخواهم بگویم شیوه حضرت آقا یه مبنا دارد و آن تطابق کامل و تشابه حداکثری زمانه ما با زمانه حکومت مولا علی علیه‌السلام است. از این نتیجه گرفتند که کتاب راهنمای این دوره قطعاً نهج‌البلاغه است. اما از آن طرف چون این آسیب همیشه در تاریخ بوده، وقتی نخبگان فهم خوبی از مسأله جامعه دارند و فهم خوبی از حل مسأله جامعه دارند. اما بدنه جامعه را با خودشان همراه نمی‌کنند بالاخره کمرشان می‌شکند. حضرت آقا از اول اصرار دارند ولو هنوز حاکم نیست و یک طلبه است، کلاً شانزده جلسه نهج‌البلاغه گفته‌اند. الان یکی از شاگردان یکی از همان شانزده جلسه مشهد آقا رفیق من است که پیرمرد هفتادساله است که هنوز هم حرف می‌زند از شیرینی آن روزگارحرف می‌زند و من هنوزم می‌بینم شخصیتش چقدر محکم پای انقلاب است. بنابراین همگانی‌سازی منشور حکومت‌داری که ما در نهضت بهش می‌گوییم فرهنگنامه زیست در حکومت اسلامی، تکلیفی است که دیگران انجام ندادند اما رهبر انقلاب به‌عهده گرفتند.

حمید سبحانی صدر بیان کرد: حالا حضرتعالی چون مدیریت بین‌المللی نهج‌البلاغه خوانی برعهده دارید. در بحث روشی وقتی کتاب را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم حضرت آقا برای اینکه بیایند یک خطبه‌ای را شرح کنند مخاطب را می‌برند در فضای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و تاریخ را شرح می‌دهند و در آن بستر وقتی قرار گرفت آن وقت شروع می‌کنند این کلمات را معنا کردن و شرح دادند. در واقع به‌عنوان یک روش است. و ما می‌بینیم که ایشان اصرار به تطبیق دارند، در عین اینکه می‌بینیم خیلی‌‌ها از تطبیق بر حذر هستند که این کار را نکنند و البته گاهی اوقات تطبیق نکردن دلایل منطقی هم دارد اما خب ایشان اصرار دارند که تطبیق کنند. این مسأله در واقع نوع نگاه تاریخی به کلمات امیرالمومنین علیه‌السلام سرایت دادن تاریخ به کلمات و همین‌طور تطبیق را بفرمایید.

حجت‌السلام مهدوی ارفع بیان کرد: ایشان در مجلد منشور حکومت علوی خیلی خوب به این سوال جواب دادند. امیرالمومنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه، در نامه سی و یک به فرزندشان امام حسن علیه‌السلام می‌فرمایند قوانین زیست بشر در روی زمین در همه دوران‌های تاریخ شبیه هم فقط تکرار می‌شود. حضرت آقا تعبیر می‌کند به وحدت قوانین و سنت‌های عالم در همین کتاب منشور علوی. یعنی چی؟ اسم‌ها عوض می‌شوند آدم‌ها عوض می‌شوند، زمان و مکان عوض می‌شود، ظاهر زندگی عوض می‌شود اما سنت‌ها و قوانین حاکم بر زندگی بشر ثابت است. فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ. این قاعده‌ای است که امیرالمومنین داده و رهبر انقلاب با آن تیزهوشی که دارند این اصل را خیلی جدی گرفتند. خب وقتی شد فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ در حکمت‌های نهج‌البلاغه که همین خودش قسمت‌هایی از نامه سی و یک بوده و سید رضی جدا کرده است. فرمود:«اذا اشتبهت الامور، وقتی امور باهم شبیه شدند، اعتبر آخر‌ها لاول‌ها، جدیده را با شبیه خودش در گذشته مقایسه کن و تطبیق بده.» دقیقاً مانند این در ماجرای جمل تکرار شده که عزیزان و نزدیکان پیغمبر و صحابه بزرگ پیغمبر دشمن حضرت علی علیه‌السلام شده و مردم گیج شدند. دقیقاً دارد در دوران ما در فتنه تکرار می‌شود. پس چون قاعده سنت ثابت است تو باید بتوانی تطبیق بدهی. اساساً کسانی که قرآن و نهج‌البلاغه را تطبیق نمی‌دهند در واقع دارند ابتر به نهج‌البلاغه نگاه می‌کنند. مثل اینکه بنده بنشینم که قصه برای بچه‌ام شب بگویم و بعد وسط قصه ر‌هاکنم و بگم خب دیگه بخواب. در حالی که قصه فایده‌اش چیه؟ اینکه من در پوشش خرگوش و لاک‌پشت درس عبرت بدهم نه اینکه در بهترین موقعیت بگویم خب کافیست دیگر بخواب. هیچ انتقال آموزه‌ای برای امروزش ندارم. تطبیق ندادن قرآن در واقع ابتر گذاشتن قرآن است. تطبیق ندادن نهج‌البلاغه هم همین است. لذا رهبر انقلاب آن‌جایی که فرمودید خیلی باجسارت تطبیق می‌دهند و هنوز هم همینکار را انجام می‌دهند

وی افزود: یک ایرادی به ما می‌گیرند و می‌گویند که امیرالمومنین علیه‌السلام معصوم بود، تو چطور داری یک حکومت و یک حاکم غیرمعصوم را با امیرالمؤمنین علیه‌السلام مقایسه می‌کنی؟ ظاهرش هم شاید یکی بگوید حرف درستی است، ما خودمان هم اول اشکال را کمک می‌کنیم ، می‌گوییم راست می‌گویی، در خطبه اول نهج‌البلاغه خود حضرت فرمود: «لا یُقاسُ به آل محمد من هذهِ الامت احد؛ احدی از امت را با خانواده پیامبر نباید مقایسه کرد.» بعد دلیلش را هم حضرت می‌گویند که چگونه می‌خواهی کسانی را با اهل‌بیت مقایسه کنی که هر چه نعمت به این‌ها رسیده از طریق ما رسیده. مثل اینکه ذونعمت را با ولی‌نعمت مقایسه کنیم. این‌ها را ما می‌دانیم ولی جوابش این است که اهل‌بیت علیهم‌السلام همزمان دو مقام دارند. یک مقام تکوینی دارند؛ اما یک مقام تشریعی و زمینی دارند. اساساً الگو گرفتن از پیامبر دستور قرآن است و من اگر نتوانم تطبیق دهم چطور می‌توانم الگو بگیرم؟ اتفاقاً یک شخصیت حقیقی دارند با شخصیت حقیقی اهل‌بیت هیچکس جز پیغمبر را نمی‌شود مقایسه کرد. اما شخصیت حقوقی‌شان به‌عنوان حاکم جامعه اتفاقاً اگر تطبیق ندادی، جفا کردی. شما خیلی خوب هستی ولی نمی‌شود مثل شما شد. «قل انما انا بشر مثلکم» خدا به پیغمبر می‌گوید نگذار تو را مقدس کنند و از دور خارج شوی بیایند جایت بنشینند بگو من هم یک بشری مثل شما هستم، چرا می‌گویید نمی‌شود؟ «یُوحی اِلَی» یک فصل دیگری است، شما نیاز به وحی شدن ندارید که. پس اگر من بشری مثل شماهستم «لقد کان لکم فی رسول الله اسوةٌ حسنه» اگر اسوه هستید باید زندگیتان را با ما تطبیق بدهید تا فاصله را پیدا کنید و جبران کنید و به قله نزدیک بشوید. لذا اگر رهبر انقلاب می‌بینید که در این کتاب‌ها دائما تطبیق می‌دهند،حلقه مفقوده وجود منابع و عدم بهره‌برداری از منابع است.

 حجت‌الاسلام سبحانی صدر بیان کرد: یک اشکالی که تطبیق دارد این است که انگار برای آن کلام یا آن حادثه تاریخ انقضاء ایجاد می‌کند. آیا این تطبیق دادن باعث نمی‌شود که این کلام در آن حادثه تمام شود؟

ببینید اتفاقاً برعکس است. اینکه ما تطبیق بدهیم قصه را با زمانه خودمان و قبل از ما هم باید با حوادث زمان خودشان تطبیق می‌دادند و قبل از آن و بعدی‌‌ها هم باید تطبیق بدهند و اتفاقاً نشان می‌دهد این کتاب و مضامینش مثل قرآن زنده برای همه اعصار و ملت‌هاست. شما یک وقتی یه آیه‌ای می‌خوانید، می‌گویند آقا شأن نزولش فلانی است. می‌گویم آقا خب شأن نزولش حصر که نمی‌آورد. همچنان که شأن نزول کاربرد آیه را حصر نمی‌آورد، دارد یک قاعده‌ای را به بهانه شأن نزول در اختیار ما می‌گذارد و شما این قاعده را تو هر مصداقی می‌توانید تکرارش بکنید و آموزه‌اش را دست بگیرید بنابراین تطبیق دادن نهج‌البلاغه با حوادث امروز نشان می‌دهد نهج‌البلاغه‌ای که محتوایش برای چهارده قرن پیش است و خود کتابش مال یازده قرن پیش است آن‌قدر زنده است که ما در قرن پانزدهم می‌توانیم از آن بهره بگیریم.

 

حجت‌السلام سبحانی صدر بیان کرد: در مواجهه با تاریخ در واقع ما می‌توانیم تاریخ سیره معصومین و کلماتشان یک دیدگاه کلی‌نگر داشته باشیم و یکی جزئی‌نگر. حالا در بحث انسان ۲۵۰ ساله بیشتر مطرح شده است. در آن نگاه کلی‌نگر ظاهراً نگاه آقا به نهج‌البلاغه هم حس می‌شود. من اگر بخواهم عبارت را از متن کتاب بخوانم غالباً این تصور غلط وجود دارد که اگر در تاریخ تشیع و در معارف شیعه دو صف و دو جریان در مقابل هم معرفی شده‌اند، یک جریان، جریان حق و صف حق وجریان دیگر جریان باطل و صف باطل، جنگ میان این‌ها، جنگ میان شهر‌ها و فرد‌هاست؛ یعنی شیعه اینجور تصور کرده است که مبارزه تشیع با شخص و فرد معینی است. این مسأله چالش ما هست که با امیرالمومنین علیه‌السلام بر سر مسأله خلافت منازعه کرد، در حالی که این جملات وقتی جهت‌گیری حکومت و تلاش علی را برای ما معین می‌کند در حقیقت به ما می‌فهماند که مبارزه با شخص خاصی نیست و مبارزه میان هدف‌هاست. می‌خواهم این را برای ما بازکنید که حضرت آقا نگاه کلی نگرشان چقدر است و جزئی نگرشان چقدر است؟

مهدوی ارفع بیان کرد: همان طور که در «کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی‌در قرآن» که شما خیلی خوب می‌توانید این را ببینید در نگاه محتوای نهج‌البلاغه‌ای هم که از ایشان جمع‌آوری شده است این نگاه را می‌بینید که اساساً یک متفکر، یک تاریخ شناس زبده و یک استراتژیست دقیق مجموعاً شده گویندگان و نویسندگان این کتاب که دقیقاً منطبق بر نظام فکری خود امیرالمومنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه با این پایه شروع کرده که اولین سخنرانی حضرت است بعد از اینکه حکومت را به‌دست گرفته است، خطبه شانزده نهج‌البلاغه است؛ یعنی می‌گویند که در زمانه من اتفاقاتی دارد می‌افتد که نه جدید است و نه پایان دارد، چرا؟ چون از اول تا پایان دو جبهه است، حق و باطل و هرکدام هم طرفدارانی دارد. اینجا حضرت متناسب با زمان خودش یکسری ویژگی‌هایی را بیان می‌کند. اگر نگاه کنید در طول تاریخ می‌بینید همش باطل حاکم بوده، پیروز ظاهری بوده خب از قدیم اینطور بوده اگر هم می‌بینید که جبهه حق قلیل است ان‌شاء‌الله که در آینده زیاد شود. پس اگر نگاه حضرت آقا را بخواهیم به نهج‌البلاغه از آن بعد تاریخی درست فهم کنیم. اگر تعبیر کلی نگر منظور این است بله نگاه جامع به کل تاریخ دارد که آموزه‌‌های نهج‌البلاغه که بخش زیادی از آن شأن صدورش حوادثی است که در زمان حضرت اتفاق افتاده است. داره به ما می‌گه شما اشخاص، اماکن، اعلام را حذف کنید. اگر نصرت حق کردید پیروز هستید اگر نصرت حق نکردید، باطل پیروز می‌شود. اگر اطاعت از ولی کردید پیروزید، اگراطاعت نکردید شکست می‌خورید، همه این‌ها به ما ضابطه دست می‌دهد. اگر با ضابطه حرکت می‌کنیم بنابراین تطبیق دادن زمانه ما و همه زمانه‌‌ها به شرطی که این تطبیق مستند و علمی ‌باشد، کاملاً درست است. اما خود حضرت آقا کمتر به ریزه‌کاری‌های تاریخی پرداختند. مفسرین محترم دیگه به هر جمله‌ای رسیدند، دیدند مثلا گفته خوارج در حرورا جمع شدند با حضرت جنگ کنند، آمدند تحقیق کردند حالا یا در پاورقی یا در متن حرورا را توضیح دادند که سرزمینی در کجای کوفه بوده و چقدر فاصله داشته و چه ویژگی‌هایی داشته و نهروان چه شده است. اما رهبر انقلاب کمتر به این فضا‌ها وارد می‌شوند. به دو دلیل:یکی اینکه در خیلی از مواقع فرصت نداشتند که تفصیلی به جزئیات بپردازند و دوم اینکه این چیزی است که می‌شه از جای دیگر براحتی بدست آورد. اون نگاه کلان یعنی استخراج اصول از تاریخ کار حرفه‌ای آدمی‌مثل رهبرانقلاب است که الحمدلله موفق شدند.

 

حجت‌الاسلام سبحانی صدر گفت: بعضی جا‌ها هم یک اشاراتی به فلسفه تاریخ دارد اونجایی که احوال امت‌های گذشته را بیان می‌کند و یک قواعد کلی که می‌خواهند را استخراج می‌کنند. به لحاظ موضوعی حضرت آقا در بعضی جلسات فرمودند که موضوع نهج‌البلاغه بعضاً اعتقادات است و بعضی موارد سیاسی و اجتماعی و گاهی هم اخلاق و تربیت‌نفس و این‌هاست. معمولا در فرمایشات ایشان کدام یکی از این موضوعات وزن بیشتری دارد و دغدغه ایشان کدام است؟

مهدوی ارفع در پاسخ گفت: قبل از انقلاب آنچه که از ایشان در این سه مجلد آمده، بیشتر نگاه‌های تحول اجتماعی است‌ که حالا همه جزئیات درونش وجود دارد. معرفی درست چهره، وضعیت نامطلوبی که در آن زندگی می‌کنیم، اصرار بر اینکه پذیرش استمرار این وضعیت ذلت و ننگ است و... در واقع قبل از انقلاب حضرت آقا سر جای خودش قرار گرفته که جای بحث است. انگیزه ایشان بیدارکردن است، ایجاد نهضت علیه طاغوت است. همان طور که فرمودید ایشان نهج‌البلاغه می‌گویند وخیلی‌‌ها آن موقع نهج‌البلاغه می‌گفتند، اما بلافاصله ایشان دستگیر می‌شوند و جلساتش تعطیل می‌شود. چون نظام فاسد حاکم می‌گوید این نهج‌البلاغه با بقیه نهج‌البلاغه‌‌ها خیلی فرق می‌کند. انقلاب که پیروز می‌شود مرحله تثبیت نظام کلان اسلام است. ایشان خودش یکی از سران این نظام است. تمرکز بیشتر ایشان در معرفی ارکان و ابعاد و معرفی اصول و ارزش‌های نظام اسلام است و خیلی هم در این قصه موفق بوده‌اند.

وی با اشاره به اینکه ایشان انتظاردارند برویم به سمت دولت اسلامی، افزود: نگاه‌های ایشان در دوران رهبری به دولت اسلامی‌ بیشتر است تا به فضا‌های دیگر؛ یعنی شرایط حکمرانی اسلامی، آسیب‌های عدول از این شرایط، بررسی‌‌های مختلفی که می‌کنند از خصال کارگزاران گرفته تا شیوه انتخاب ایشان، تا نظارت بر این‌ها، تا پاسخگویی آن‌ها، تا مطالبه از این‌ها، تا صیانت جایگاه این‌ها. همه این‌ها فرمایشات حضرت آقاست که در واقع دراین دوره از این مبحث استفاده کرده. جمع این‌هایی که عرض کردم یعنی اینکه رهبر انقلاب متناسب با شرایط و اقتضائات از این گنج به‌عنوان مواد اولیه حرکت جامعه به سمت افق‌های جدید، یا عبور از موانع و مشکلات یا پیشگیری از آسیب و آفت‌ها و خطرات، خوب استفاده کرده است. اقتصاد مقاومتی را شما بیاید روی زمین تحلیل کنید، دوتا نظریه مقابل هم در یک جامعه شکل گرفته، نظریه‌ای که یا معتقد است یا مزدور یا هر چیزی که هست بالاخره دارد این را ترویج می‌کند که آقا دیگر توان ادامه این مسیر نیست چون تحریم‌ها واقعاً فلج‌کننده است و ما نمی‌توانیم با این وضع ادامه بدهیم. این یک نگاه بود که از قضا حکومت هم دستش بود. یک نگاه دیگر اصرار بر این دارد که ولو از گرسنگی هم بمیریم، پای ارزش‌ها و آرمان‌هایمان می‌ایستیم و این‌ها همان عزیزانی هستند که به خطا می‌گفتند روزگار ما روزگار شعب‌ابی‌طالب است. آقا فرمودند:«نه، دوران جنگ احزاب است.» در این دوتا نگاهی که قابل جمع نیستند یک‌دفعه مردی بیرون آمد و راه سوم را ارائه کرد و گفت اقتصاد مقاومتی؛ یعنی اقتصادتان را مقاوم کنید که اصلاً تحریم اثر نداشته باشد که تازه بخواهید بروید و رفعش کنید. این اقتصاد مقاومتی از کجا در آمده؟ از یک خط نامه ۲۵ نهج‌البلاغه. امیرالمومنین علیه‌السلام در این نامه برای اموال خودش وصیت‌نامه نوشته است. جمله‌ای فرمودند که براساس این مقدماتی که گفتگو کردیم زمان خاص ندارد، فرد خاص ندارد، قاعده به دست ما می‌دهد که امروز رهبر ما بر اساس همین یک خط توانسته یک گره بزرگ و بلکه یک تهدید بزرگ را رفع کند.

وی تصریح کرد: امیرالمومنین علیه‌السلام در پایان نامه بیست و چهارم بعد از اینکه وصی خودشان را مشخص می‌کنند این گونه می‌فرمایند: «با کسی که این اموال در دست اوست شرط می‌کنم که اصل مال را حفظ کرده تنها از میوه و درآمدش بخورند و انفاق کنند و هرگز نهال‌های درخت خرما را هم نفروشند. سرمایه را نفروشند تا همه این سرزمین به گونه‌ای یکپارچه زیر درختان خرما قرار گیرد که راه یافتن در آن دشوار باشد. دارد به ما چه می‌گوید؟ می‌گوید انسان عاقل، ملت عاقل، حکومت عاقل، هیچ‌وقت سرمایه‌اش را نمی‌فروشد و بخورد. ما سال‌ها و قرن‌هاست نفت و گازی که تا همین حوالی ما در جهان مجموع ذخایر نفت و گاز اول بود در جهان، به زحمت از زیر آب و خاک بیرون می‌کشیدیم و به ثمن‌بخس به دنیایی می‌فروختیم که خود ما را از بنزینش تحریم می‌کرد.

وی افزود: رهبر به خوبی توانسته این نکته را با نهج‌البلاغه و در این فضا گره گشایی کند. نکته دیگری که در نهج‌البلاغه می‌بینید بحث جهاد تببین است. حدود شش ماه است رهبر انقلاب رسماً با ادبیات فقهی حکم جهاد تبیین دادند و تصریح کردند این جهاد فوری قطعی همگانی است. نه کسی می‌تواند خودش را معاف کند و نه کسی می‌تواند دیر بجنبد و نه کسی می‌تواند شک کند. جهاد فوری قطعی همگانی است. خب بنده به‌عنوان یک نهج‌البلاغه‌پژوه ناچیز و ضعیف اصلاً تعجب نمی‌کنم. چرا؟ چون این دومین‌بار است در تاریخ اسلام امام جامعه حکم جهاد تبیین داده است با همین ویژگی‌ها. اولینش خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه توسط امیرالمومنین علیه‌السلام است. دوران ما دقیقا رسیده به دورانی که حضرت علی علیه‌السلام رسیده و حضرت ناگزیر شده بگوید همه قیام کنند و همدیگر را روشن کنند. از نظر باطنی و واقعی حکومت امیرالمومنین علیه‌السلام کاملاً تثبیت شده است، اما جنگ شناختی که دستگاه معاویه راه انداخته نه ذهن خاکستری، ذهن یاران خاص علی علیه‌السلام دچار شبهه کرده و دیگه همه چیز دارد از دست می‌رود. دوم:حکومت معاویه در شام آن‌قدر متزلزل است اما جوری تبلیغ کردند و بزک کردند که اصحاب مولا علی علیه‌السلام طبق نص نهج‌البلاغه به حضرت طعنه می‌زدند که آقا تو همه چیزت خوب است ولی به درد حکومت و سیاست نمیخوری، برو از معاویه یاد بگیر. یک اغتشاش در سرزمینش نیست، یک ناراضی نداریم. حضرت مجبور شده در خطبه ۲۰۰ سخنرانی کند و از خودش رفع اتهام کند می‌فرمایند: «و الله ما معاویه بعد‌ها منی ولکنه یقدر و یفجر ؛ به‌خدا معاویه از ما سیاستمدارتر نیست او دارد با فریبکاری و فسق و فجور مردمش را راضی نگه می‌دارد.»

حجت‌السلام مهدوی ارفع بیان کرد: امروز جهاد تبیین برآمده از این نگاه است که نظام سلطه در حال فروپاشی است. چهار محور همزمان دارد در ذهن جامعه ما فرو می‌کند . ۱. انقلاب دستاورد قابل دفاعی ندارد. ۲. زمان شاه اوضاع بهتربود و ما تورم نداشتیم. دروغ‌هایی است که آن‌قدر خوب گفته که خود ما هم باورمان می‌شود. ۳. غرب را نگاه کن چقدر محکم است، ۳۸۰ است آمریکا کشف شده است. چند تا شورش داشتیم با این جمعیت که سه برابر ماست. ۴. آرمان‌های انقلاب تحقیر می‌شود که با این خرافه‌گرایی‌ها نمی‌شود شکم مردم را سیر کرد. من خیلی صریح فقط از باب وظیفه جهاد تبیین باید از این فرصت استفاده کنم و بگویم واقعا چه باید کرد؟ دستاورد‌های انقلاب را بروید به مردم بگویید. حداقل از این صعود چهل ساله و چهل تدبیر به مردم بگویید زمان شاه اوضاع چی بود. در مورد آمریکا از اسناد خودشان بگویید. مرحوم آقای طالب‌زاده چه‌کار می‌کرد؟ داشت از زبان متخصصین غربی می‌گفت که غرب در حال فروپاشی است.

وی با بیان اینکه تفاوت ماهوی ما با همه ملت‌ها در این است که ما به آرمان‌های واقعی دل بسته‌ایم، افزود: تا امروز سیصد هزار شهید دادیم و برگشتن از این قله در آستانه فتحش بزرگترین ننگ تاریخ می‌شود. اما وقتی ما غفلت کردیم در مقدمه برنامه چهارم توسعه همین کشور، دولتی نوشت که امروز جهان یک ارکسترسمفونیک بزرگ به رهبری آمریکا است و فقط عده‌ای خیال‌پرداز آرمانگرا این حقیقت را قبول ندارند. تببین نکردیم. تصمیمات حضرت آقا در بزنگاه‌هایی که حتی خوبان تئوریستی دستشان را بالا بردند از نهج‌البلاغه نشأت می‌گیرد.

حجت‌الاسلام سبحانی‌صدر در ادامه بیان کرد: شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی؛ یعنی حکومت اسلامی‌، نه از اداره جامعه که در زمان امیرالمومنین بود. حضرت فرمودند:«قد افصتم علی الرای بالعصیان والخذلان»‌ شما وقتی به راهبرد‌های من توجه نکردید دنبال نکردید و تبعیت نکردید، مرد شجاع یعنی بلد نیست، شیوه حکومت‌داری بلد نیست، آن چیزی که امروز ما می‌بینیم به‌عنوان شبهه ناکارآمدی، زمان حضرت علی علیه‌السلام هم به حضرت می‌فرمودند. در جلد سوم که حضرت آقا درجمع کارگزاران نظام مطالبی می‌فرمایند از کلمات امیرالمومنین علیه‌السلام سه نکته شاخص هست. یکی مسأله عدالت، دوری از اشرافیت، ویژه‌خواری است که از کلمات حضرت استخراج می‌کنند، مسأله روش حکومت‌داری و اخلاق کارگزاران. گاهی اوقات مسأله انس با خدا را به رئیس‌جمهور می‌گویند، تهذیب نفس و اخلاق را می‌گویند نوع رویکرد آقا در بیان این مطالب را بفرمایید و هرکدام را صلاح دیدید پررنگ کنید.

حجت الاسلام ارفع برای توضیح بیشتر درباره جلد سوم شرح نهح‌البلاغه بیان کرد: اشراف به یک مسندی برای رهبرانقلاب از دو جهت کار ساده‌ای است. به تعبیر دیگر اگر مسئولین نظام می‌رفتند پیش یک مرجع تقلید غیر حاکم، پیش یه استاد اخلاقی که هیچ‌وقت در عرصه حکمرانی مداخله مباشرتی نداشته، شاید هرگز این آموزه‌‌ها را دستشان نمی‌داد. کسی رهبر است که از نطفه انقلاب تا امروز درگیر بوده، قدرت دوم رهبر انقلاب به‌خاطر تسلطش به نهج‌البلاغه است. ببینید وقتی حکومت شکل می‌گیرد حکومت اسلامی، اولین انتظار نخبگان عالم یا کشور از آن سردمداران حکومت این است که بگوبید شعارمحوری شما که حکایت می‌کند از اصل و اساس حکمرانیتان چیست؟ همین کار را امیرالمومنین علیه‌السلام بلافاصله انجام داده است. عدالت اساساً مهمترین عنصر در منظومه اصول و سیاست‌های حکومت‌هایی اسلامی‌ است که دشمن را نامید و دوستان را امیدوار می‌کند. این در ابتدای خطبه ۲۱۶ است. خب جمهوری اسلامی ‌و نظام اسلامی ‌باید به‌تبع این قصه عدالت را محور اصلی کار بشود. اساساً عدالت میوه حکومت اسلامی ‌است. اگر تو اصل را زدی دیگر موضوعی برای عدالت باقی نمی‌ماند. بعضی‌‌ها نفهمیدند، حتی در حد رئیس جمهور‌های ما. عدالت من‌های عقلانیت را پیگیری می‌کردند که کار به اسقاط نظام می‌کشید. که حضرت آقا آنجا فرمودند که عدالتی که اسلام می‌گوید باید عقلانیت و معنویت داخلش باشد. صرف اینکه می‌دانی حق را خوردند کافی نیست برای اینکه دنبالش راه بیفتی. باید ببینی الان اینجور پیگیری آیا به اصل نظام ضربه می‌زند یا تقویت می‌کند. ۲. در این سیر محور اصلی که خوندیم برای امیرالمومنین هیچ اصلی حتی در تحقق عدالت جامعه، بالاتر از اینکه خود مسئولین الگوی عملی بشوند نیست. در بند دهم نامه ۵۳ به مالک اشتر، حضرت نوشته اجازه نده هیچکدام از اطرافیانت وارد کار اقتصادی بشوند. چرا؟ چون ابهت و حیثیت، حرمت و مقبولیت نظام اسلامی ‌در نگاه مردم ارزشش بیشتر از این است که چهار تا آقازاده محروم بشوند‌. جمله را ببینید:«همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاول‌گرند و در معاملات انصاف ندارند.» ریشه ستمکاری‌شان را با بریدن اسباب آن بخشکانید مسئولین به این توصیه‌‌ها عمل کنند. چه اتفاقی می‌افتد؟ مردم آن شعار عدالت را با جان می‌خرند. حالا امیرالمومنین علیه‌السلام را ببینید می‌فرمایند:برادرم عقیل آمد سراغ من و گفت علی جان از این گندمی‌که به بیت‌المال داری تقسیم می‌کنی به ما یک من اضافه بده. عزیزان آقای عقیل شش تا امتیاز دارد که هیچکس ندارد. و برای اینکه بهش ترحم کند و یک من گندم اضافه تر بهش بدهد حضرت شش تا بهانه دارد. ۱. برادر حاکم جامعه است. ۲. مسلم‌بن‌عقیل تربیت شده همین آقاست که رفت خدمت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام. ۳. ایشان نسب‌شناس بود و مادر قمربنی‌‌هاشم را پیدا کرد. ۴. نابینا شده بود. ۵. عیال‌وار است. ۶. به شدت فقیر هستند که خود حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند دیدم که بچه‌‌هایش از گرسنگی کبود شده بودند. حالا چه می‌خواهد؟ مجوز ۲۵۶ تا صرافی؟ نه. فقط یک من گندم اضافی. سهمش را گرفته است. حضرت می‌گفت هی می‌آمد و می‌رفت و می‌دید من چیزی نمی‌گویم فکر کرد من تسلیم می‌شوم. نابینا بود، یک‌بار که داشت اصرار می‌کرد آهنی را جلوی تنور گرفتم داغ که شد جلوی صورتش گرفتم. وقتی اعتراض کرد گفتم مرد حسابی چطور به آهنی که به دست بنده‌ای به آتش دنیا گرم شده تحمل نداری؟ علی را می‌خواهی با آتش جهنمی‌که با غضب خدا افروخته شده بیندازی؟ رهبری که خودش عمل می‌کند، انتظار دارد کارگزارانش عمل کنند.

وی افزود: حضرت علی علیه‌السلام سخت‌ترین جای حکومت را در سخت‌ترین دوره حکومتش که در مصر باشد را به مالک اشتر داد و نامه‌ای نوشت که بزرگترین و طولانی‌ترین نامه عمر حضرت است. که سال‌ها پیش سازمان ملل متحد به‌عنوان منشور مترقی‌ترین منشور حکومت‌داری تاریخ جهان نامه به مالک اشتر را سند کرده است. آنجا به جای اینکه حضرت بگویند خب بسم الله الرحمن الرحیم مالیات را اینجوری می‌گیرید، این را بده بره، این را برای من جور کن، می‌گویند مواظب خودت باش‌‌ها. یک وقت عُجب تو را نگیرد. مواظب خودت باش که حیف هستی. بعد به مالک اشتر با این مسئولیت سنگین و با مشغله نوشته بهترین ساعت شبانه روزت را برای خلوت با خدا بگذار. یا نامه ۶۹ به حارس همدانی را ببینید، در آن نامه می‌فرمایند با قرآن چجوری انس بگیرید، نماز شبت چگونه باشد. این مراقب است. چرا؟ حضرت در نهج‌البلاغه فرمود: انسان اگر نفسش را مدیریت نکرد، ثروت از بیت‌المال دستش رسید یاغی می‌شود. ثروت دستش رسید هر غلطی خواست می‌کند. آن‌قدر باید مسئولین خودشان را نسبت به بقیه مردم به خودسازی و تهذیب و ارتباط با خدا، ترس از قیامت مضطرتر بدانند تا مال و قدرتی که به دستشان می‌دهیم بریاشان شمشیر علیه مردم نشود.

 

حجت‌الاسلام سبحانی صدر افزود: از قضا امروز این غرفه رهگذر مسئولین هم شد. آقا می‌فرمایند که به فرزند خودتان و به نزدیکان خودتان هرگز اقطاع ندهید. البته آن روز ابتاع بود، حالا که اقطاع نیست، حالا شرکت ندهید، شغل حساس ندهید، کارخانه و معدن و مانند این‌ها ندهید، امتیاز انحصاری فلان معامله را به خویشاوندان ندهید، این را آقا سال ۱۳۸۱ فرمودند. به نزدیکانتان، البته اینجا خویشاوندان مثال است والا رفقای نزدیک آدم هم همین‌طور هستند، دوستان نزدیک انسان هم مثل خویشاوند هستند. بعضی‌‌ها هستند که انسان به آنان بیشتر می‌پردازد تا به فرزند خودش.

حجت‌الاسلام مهدوی ارفع بیان کرد: اساسا یکی از ادعا‌های نهضت تو همین بحثی که در سال‌های قبلی بود اینکه خطای راهبردی که خوبان نسبت به نهج‌البلاغه در یازده قرن انجام دادند این است که نهج‌البلاغه را بیشتر یک کتاب تقوا و معنویت و اخلاق و این‌ها معرفی کردند. نشانه‌اش هم این است که غالب مردم ما تا لحظه‌ای که از دنیا بروند هر وقت بگوییم نهج‌البلاغه اول خطبه متقین و اوصاف پرهیزگاران یادشان می‌آید، می‌گوییم چرا؟ می‌گویند اینجا عالی‌ترین جای نهج‌البلاغه است در حالی که اصلا اینجور نیست. نه اینکه خدای نکرده تقوا بی‌ارزش باشد. من عرض می‌کنم جایگاهش در منظومه فرمایشات آقا از نهج‌البلاغه کجاست. اما کی گفته که خطبه متقین قله فرمایشات حضرت علی علیه‌السلام است؟ بعضی‌ها خیلی خواستند تلاش کنند و گفتند چی بالاتر از این که کسی آمده یک سوالی از حضرت کرده و گفته متقین را یک‌جور توصیف کن که انگار با چشم می‌بینم، حضرت دیدند این خودش خودساخته است، قلبش لطیف است، اگر کمی ‌بگویم این تحمل نمیکند، نپذیرفتند، اصرارکرد، روی صدمین صفت که رسیدند طرف جیغ کشیده و مرده. من به این‌ها عرض کردم که اگر معیار شما این است که کسی پای کلام حضرت علی جان داده، من آدم توی نهج‌البلاغه برای شما معرفی می‌کنم که بدون اینکه حضرت حرف بزند جان داده است. فقط از غصه‌‌های امیرالمومنین مرده، کجاست؟حکمیتی در صفین شکل گرفت که خیانتی بزرگ به تاریخ شد، همه خوشحالند و می‌گویند الحمدلله بیشتر از این دستمان به خون مسلمانان آغشته نمی‌شود. چند نفر انگشت شمارند دارند دق می‌کنند که آخر ما چه یارانی برای علی بودیم که بودیم و دست علی بسته شد و مجبورشد حکمیت را بپذیرد. یکی از این‌ها جناب سهل‌بن‌حنیف‌انصاری است. این آن‌قدر ناراحت بود از این حکمیت، که چرا ما عرضه نداشتیم بستری برای امام جامعه ایجاد کنیم که آن چیزی که خودش می‌خواست را پیاده کند که نابودی حکومت معاویه بود. ایشان وقتی به کوفه لشکر برگشت همین رسید به خانه، دق کرد و مرد. بدون اینکه حضرت حرفی بزند. اومدن به حضرت تسلیت بگویند خبر دادند گفتند آقا سرت سلامت. سهل بن حنیف انصاری طاقت نیاورد و مرد. حضرت فرمودند تعجب نکنید، در این ماجرای ننگین اگر کوهی هم من را دوست داشت متلاشی می‌شد.

 نهضت جهانی نهج‌البلاغه خوانی مدعی است حضرت حجم زیادی از فرصت گفتگو با مردم را به تقوا، دنیا گریزی، ساده زیستی، یاد مرگ، قیامت گذاشته، به این معنی نیست که حضرت تخصصی اخلاق خوانده بعدازظهرها می‌رفتند و درس می‌داده‌اند. این امام سیاستمدار می‌فهمیده پذیرش امر ولی با تقوای متوسط امکان ندارد. کسی که هنوز برای نفس خودش و خواسته‌‌های خودش سهم جدی قائل است، در تعارض بین تشخیص امامش خاص خودش می‌برد، فتنه پشت فتنه جلوی چشم ما بوده است، مگر پیامبر خدا در خطبه غدیر نفرمود؟ هم برادران اهل سنت نقل کردند و هم شیعیان. که پیامبر فرمود سه بار جبرئیل اومد به من گفت علی را معرفی کن، هر سه‌بار من گفتم برو از خدا خواهش کن ما را معاف کند. حضرت فرمودند هر چه در شما نگاه می‌کنم اکثریتی منافق می‌بینم و اقلیتی متقی، این چه نفاقی است که جهاد رفته، این چه نفاقی است که حجةالوداع اومده، این چه نفاقی است که زن و بچه اش حجاب دارند، این چه نفاقی است که خمس می‌دهد. دیگر نه، با این سطح تقوا نمی‌توانید از علی اطاعت کنید.

 

سبحانی صدر بیان کرد: درباره نهضت بین‌المللی نهج‌البلاغه‌خوانی برایمان توضیحاتی بدهید.

مهدوی ارفع افزود: نهضت جهانی نهج‌البلاغه‌خوانی حدود ده سال است بعد از پنج سال کار فکری و نخبگانی در یک مسأله خیلی مهمی ‌شکل گرفت و آن مسأله این بود که گفتمان انقلاب اسلامی ‌یا گفتمان اسلام انقلابی، اسلام ناب، مهمترین سرمایه انقلاب برای ادامه‌اش است و مهمترین دستاورد انقلاب تا آن روز است. سال ۱۳۸۴به بعد بر اساس تحلیل‌های خودمان معتقد بودیم این گفتمان مورد توجه دشمن قرار گرفت و به شدت دارد تضعیف می‌شود. ما ۱۳۸۴ حساس به این مسأله شدیم. سال ۱۳۹۵ خدمت رهبر انقلاب بودیم، با سی‌چهل نفر از بچه‌‌های جبهه فرهنگی حدود چهار ساعت جلسه رفت به دلدادگی و گزارش و تأیید‌های عجیب و غریب آقا. رهبرانقلاب به ما فرمودند: «همه این‌ها به کنار، مهمترین وظیفه شما گسترش چتر گفتمان انقلاب اسلامی ‌است بر سر قشری که به آن خاکستری می‌گویند و حتی خاکستری مایل به سیاه و اگر در این وظیفه کوتاهی کنید، محال ندانید که انقلاب از بین خواهد رفت.» دشمن اگرچه دیر ولی خیلی خوب فهمید که باید گفتمان را بزند. گفتمان یعنی تبدیل کردن یک مفهوم، یک نظام ارزشی، به فهم عمومی، باور عمومی‌ و مطالبه عمومی، مثل عدالت. عدالت تبدیل شد به یک مطالبه عمومی. انقلاب اسلامی ‌یعنی زیست در مدل اسلام ناب شده بود گفتمان عمومی‌ما. ما زمان جنگ یک هزارم الان امکانات نداشتیم. اما احساس بدبختی نمی‌کردیم، چرا؟ چون تفکر انقلابی بود. بچه سیزده ساله هنوز صبح از خواب بلند نشده و چشم‌هایش را نمالیده اولین چیزی که به ذهنش تبادل می‌کرد این بود که امروز باید برای انقلاب چکار کنم. می‌رفت زیر تانک، سیزده ساله‌ای که شده شصت ساله امروز. شب هنوز خوابش نمی‌برد آن‌قدر پرخوری کرده، می‌گوید انقلاب برای ما چه‌کار کرد؟ این تبدل گفتمانی، خطری بود که ما احساس کردیم. پنج سال روی این مسئله کار کردیم. همه چیز را بررسی کردیم جواب نگرفتیم. این در یک واقعه‌ای اتفاقی به نهج‌البلاغه رسید. من نهج‌البلاغه را مفصل خودم نشستم پای خواندنش و دیدم چیزی را که آن‌قدر دور دنیا گشتیم و نبود، نهج‌البلاغه به تمامی ‌پاسخگو بود. که هدایت قرآن بود. این مسائل برایمان پیش آمد که اگر مردم نهج‌البلاغه بخوانند ما یک زبان مشترک فهم پیدا می‌کنیم. ممکن است من طلبه را یک قشری قبول نداشته باشند. اما اگر نهج‌البلاغه را بخوانند چه؟ می‌شود رساله عملی زندگی در این روزگار. شخصیتش محبوب، کلامش کاملاً منطقی، تجربه‌اش هم عینی است. اتفاق افتاده است، مسأله ما این بود که چکار کنیم همه بخوانند و دوباره نشود بنیاد نهج‌البلاغه، دوباره نشود رشته تخصصی نهج‌البلاغه، که یک عده دکترای نهج‌البلاغه بگیرند و جامعه هم دارد مسیر غلط خودش را می‌رود. خداوند به برکت قرآن کریم به ما یاد داد که چگونه این کتاب و معارفش را گسترده در جهان پخش کنیم. قرآن دو استراتژی به ما یاد داد.

۱. آسان‌سازی در محتوا؛ ۲. ارزان‌سازی در عملیات و لقد یسرنا القران لذکر، در محتوا و ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجری الا علی رب العالمین،‌در اجرا این دو ضرب شد با آن دو اندیشه‌ای که ما گرفتارش بودیم. ما چهار گام برای نهضت طراحی کردیم. گام اول خواندن است، ما اسم این حرکت را گذاشتیم نهضت جهانی نهج‌البلاغه‌خوانی که حتی اسمش هم سادگی را تزریق می‌کند. گام دوم: تدبر است گام سوم: تفسیراست به مدلی که ما از آقا می‌دانیم. گام چهارم:نظام‌سازی است برای جامعه‌پردازی که کار نخبگان است. برای گام اول به مردم گفتیم شما با روش آسانی که ظرف یک دقیقه و سی ثانیه می‌شود به همه آموزشش داد. در گام اول بدون شرح و تفسیر استاد خودتان می‌توانید نهج‌البلاغه را بخوانید و قطعاً هفتاد درصدش را مثل آب خوردن بفهمید. آن روش شش تا نکته ساده است:

 ۱. به فارسی بخوانید، عربی‌اش لازم نیست. ۲. آن‌موقع یعنی سال ۱۳۹۲ ما هفتاد ترجمه را بررسی کردیم دیدیم آسان‌ترین ترجمه آن روز ترجمه مرحوم آقای دشتی است. ۳. به مردم گفتیم و می‌گوییم که شما شبانه روز ۱۴۴۰ دقیقه وقت دارید، فقط ده دقیقه نهج‌البلاغه بخوانید چهارپنج ماهه تمام می‌شود. ۴. بروید از آخر به اول بخوانید که کوتاه‌تر و آسان‌تر و کاربردی‌تر است. ۵. در دور اول هیچ نیازی به حفظ و یادداشت نیست چون فرسایشی می‌شود و دیگر برنمی‌گردید. دور اول را راحت بخوانید دور‌های بعدی خودتان عمیق می‌شوید. ۶. در دور اول به همان مقداری که با ترجمه قابل فهم است اکتفا کنید.

 

نهج‌البلاغه‌خوانی در نهضت بستر و راهبرد گسترش و تعمیق گفتمان انقلاب اسلامی‌ است. سیزده اردیبهشت ۱۳۵۹ که ۴۲ سال گذشته عین این جملات را رهبری می فرمایند:

 ۱. می‌فرمایند نهج‌البلاغه کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی‌ است و آن را می‌توان آیین‌نامه انقلاب محسوب کرد. ۲. می‌فرمایند امروز شرایطی مشابه دوران حکومت امیرالمومنین است پس روزگار، روزگار نهج‌البلاغه است. ۳. نهج‌البلاغه کلید حل همه مشکلات امروز ماست. ۴. عرض کردم سال ۱۳۸۹ در جمع بچه‌‌های دانشگاه شریف می‌فرمایند حالا فضلا و محققین بروند تحقیقاتشان را بکنند اما شما معطل فضلا نشوید. در جلساتتان دور هم بنشینید و نهج‌البلاغه‌خوانی داشته باشید. ۵. در سال  1397  یک تفکری جامعه را داشت به این نتیجه می‌رساند که تفکر انقلابی جواب نمی‌دهد. رهبر انقلاب یک دیداری دارند با تعداد اندکی جوانان گرافیست و کاریکاتوریست انقلابی. خیلی جالب است. سال ۱۳۹۷ تابستان چند جوان گرافیست می‌آیند خدمت آقا و بعد دربارۀ هنرشان بحث می‌کنند. یکی از  بچه‌‌های اصفهان یک سوال از مقام معظم رهبری می‌کند و می‌گوید که من به‌عنوان یک هنرمند نمی‌توانم اولویت‌ها را پیداکنم که هنرم را خرج اولویت‌های کشور کنم. آیا از اهل‌بیت استراتژی داریم که با آن بشود اولویت‌یابی کرد؟ رهبر انقلاب در جواب یک کاریکاتوریست یا گرافیست عین این عبارات را می‌گوید: «اگر می‌خواهید اولویت‌شناسی و اولویت‌یابی شما عمیق شود با نهج‌البلاغه انس پیدا کنید.»  نهج‌البلاغه را با این نگاه بخوانید که فهم شما را از اولویت‌ها عمیق کند. امروز مهمترین مشکل ما فهم مخاطب است. مثال را ببینید که چقدر جانسوز است. مثلا همکاران ما می‌آیند و من اگر از آن‌ها بخواهم تولید ملی را پیش ببرند همه تأیید می‌کنند ولی بیرون که می‌روند هیچ کاری نمی‌شود کرد. همه می‌گویند بله ولی اقدامی‌نمی‌کنند زیرا باوری نیست و اصلا قبول ندارند. پس باور لازم است، نهج‌البلاغه خیلی راه را در زمینه باور باز می‌کند.

بنابراین نهضت جهانی نهج‌البلاغه‌خوانی که یک حرکت کاملاً مردمی ‌است. ما تا امروز به لطف خدا ریالی از هیچ‌جا نگرفتیم و نخواهیم گرفت. امروز در ایران و بیش از ۶۹کشور جهان شبکه‌ هستیم، به صورت رایگان و به سرعت مردم را با نهج‌البلاغه آشنا می‌کنیم.

تصاویر

نشست تخصصی بررسی کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه

IMG_0883

نشست تخصصی بررسی کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه

IMG_0914

نشست تخصصی بررسی کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه

IMG_0927

نظر جدید

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: