شهدا که از اینچنین عظمت و شکوهی برخوردار شدند و با خون خود سرنوشت تاریخ را رقم زدند، چه ویژگیهایی داشتند و چگونه بودند که چنین تواناییِ شگرفی پیدا کردند؟! کتاب «مرگِ تاجرانه» که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر گردیده، بیانات مقام معظّم رهبری حضرت آیتالله خامنهای پیرامون «شهید و شهادت» را جمعآوری و در ساختاری منظم تدوین و ارائه نموده است. به مناسبت روز بزرگداشت شهدا، در ادامه به برخی از مطالب این کتاب که بعضی ویژگیهای مهم و تعیینکنندهی شخصیتیِ شهیدان را از منظر آیتالله خامنهای بیان کرده، مروری خواهیم داشت:
1- خود را ندیدند!
شهیدان یک حرکت زیبا و باشکوه در قبال ذات مقدس ربوبی و ارادهی الهی و دین خدا و بالتبع در قبال بندگان خدا از خودشان نشان دادند که عبارت است از «گذشت و ایثار»؛ یعنی ندیدن و به حساب نیاوردنِ خود. این جوانانی که در جبهههای جنگ در گرمای خوزستان در زیر آفتاب ۶۵ درجه حرارت، در سرمای کردستان بر روی کوههای پر از برف رفتند و جان را فدا کردند، همهشان خانه داشتند، زندگی داشتند، پدر و مادر مهربان داشتند، بعضی همسر عزیز و نازنین داشتند، بعضی فرزندان و جگرگوشهها داشتند، آسایش داشتند، آرزوها داشتند؛ اما همه را گذاشتند و رفتند. پیام آنها اینست که اگر میخواهید خدا را از خودتان راضی کنید و وجودتان در راه خدا مفید واقع شود و مقاصد و اهداف عالی ربوبی و الهی در باره آفرینش تحقق پیدا کند، باید خودتان را در مقابل اهداف الهی نادیده بگیرید.
در ماجرای انقلاب اسلامی، هیچ تحلیلگری پیشبینی نمیکرد که این انقلاب محقق بشود؛ آن هم در این نقطه از عالَم! اما با گذشت و ایثار شهیدان این کارِ نشدنی انجام شد؛ چون جمعِ برگزیده و گروه قابل توجهی از مردمان –نمیگوییم همه- خود را نادیده گرفتند. هر جایی که این گذشت نبود، مثل در طول تاریخ، مثل دوران امام حسین که اکثریت قاطع رزمندگان و خواص و مؤمنان شانه خالی کردند و ترسیدند و عقب رفتند، کلمهی باطل پیروز شد. حکومت یزید سر کار آمد؛ حکومت بنی امیه ۹۰ سال سر کار آمد؛ حکومت بنی عباس 5-6 قرن سر کار آمد و ماند. به خاطر آنکه این گذشت و ایثار انجام نشد. و بههمین سبب جهان اسلام و تاریخ چه خسارتها و چه مصیبتها دید.
همۀ دوران زندگی ما جنگ احد است؛ اگر خوب حرکت کردیم دشمن شکست خواهد خورد. ولی به مجرد اینکه چشممان به غنائم افتاد و دیدیم که چهار نفر غنیمت جمع میکنند، ما هم حسودیمان شد و سنگر را رها کردیم و به سمت غنیمت رفتیم، ورق برمیگردد. دیدید که در جنگ احد چگونه ورق برگشت، دیدید که با این تسلیمشدن در مقابل خواستههای حقیر بشری چه اتفاقی افتاد؛ دندان پیامبر شکست، بدن مبارک آن حضرت مجروح شد، جبهه حق مغلوب شد، دشمن پیروز گردید و چقدر از بزرگان اسلام شهید شدند. بنابراین شما نگاه نکن که یک نفر تخلف میکند و سراغ جمعکردن غنیمت رفته است؛ «لایَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إذا اهتَدَیتُم» شما چه کار داری که دیگران گمراه شدند؟ شما خودت را نگه دار و حفظ کن.
اصلاً آسان نیست!
بعضی ها به اسلام و خدا و پیغمبر عقیده دارند اما حاضر نیستند دردسر قبول کنند. اینها با کسانی که در راه خدا مجاهدتهای بزرگ و سنگین را تحمل میکنند یکسان نیستند. شهدای عزیز کسانی هستند که از همهی خواستههای شخصی خود دل بریدهاند. این البته به زبان آسان است؛ اما فقط دل بریدن از تن و مال و سرمایه نیست، بلکه دل بریدن از عواطف است. شهید از مهر مادر، از حمایت پدر، از لبخند کودک، از عشق همسر دل میبُرد و به سوی انجام وظیفه حرکت میکند. رهاشدن از تعلقات حقیر مادی است که انسان را به تواناییهای شگفتانگیز و به اوج شکوه و عظمت میرساند.
«از خود گذشتن» کلمهای سهل و ممتنع است؛ بعضی میگویند «ما که حاضریم در گرماگرم جبهه جنگ برویم بجنگیم و کشته بشویم» لیکن اینطور نیست؛ از خود گذشتن خیلی مشکلتر از این حرفها است؛ ازخودگذشتگی از همین الان و همین لحظه شروع میشود؛ از همین احساسی که در ذهن من و شما است شروع میشود. قدم اول، گذشتن از یک چیزی کمتر از جان آغاز میگردد؛ از یک چیز کوچک، از یک نام، یک نشان، یک احترام، یکی از ارزش مادی، یک خانه خوب، یک ماشین و یک پول؛ اگر توانستیم از اینها بگذریم، از جان هم راحت میتوانیم بگذریم. اینطور نیست که کسی در بند غرایز خود –چه غرایز شهوانی و چه غرایز دیگر زندگی- که انسان را مثل پَرِ کاهی به اینطرف و آنطرف می کشاند اسیر باشد و با خودش فکر کند و بگوید ما که حاضریم جانمان را در راه خدا بدهیم! اینطوری نیست، خیال میکنیم.
2- منطق و عقلانیت
نکتهی مهمی که درباره شهیدان ما وجود دارد این است که آنها اگرچه با بالوپَرِ احساسات پرواز کردند، اما راهنمای آنها عقل و منطق و استدلال بود. برای همین است که حرکت عظیم ایثار شهادت و جهاد و فداکاری در کشور ما توانست در همهی اقشار جامعه و در میان برترین فکرها و ذهنها و استعدادها جای خود را باز کند. نباید خیال کرد اینکه جوان و دلاورِ میدان نبرد و رزم ما از شهر و روستا خود را به میدان جنگ میرساند و زحمات را تحمل می کرد، فقط بهخاطر غلبه احساسات بوده است؛ اینطور نیست. البته احساسات الهی و اسلامی و انقلابی و معنوی بسیار مبارک و مغتنم است، اما فقط احساسات نبود؛ هدایت عقلانی بود میفهمیدند دارند چه کار میکنند.
3- تکلیفگرایی در عینِ تلاش برای نتیجه
این شهدای بزرگ ما روزی که قدم در این میدان گذاشتند، به این نیت نبود که یک روز نامشان پشت بلندگوهای عظیم این کشور و این دنیا باز شود؛ خیر، مثل یک انسان معمولی به جبهه رفتند برای اینکه وظیفه خودشان را انجام دهند. هر جا هم احساس کردند که آنجا وظیفه است، به همانجا رفتند.
در دفاع مقدس و در همه جنگهایی که در صدر اسلام، زمان پیامبر یا بعضی از ائمه بوده است، کسانی که وارد میدان جهاد میشدند، برای تکلیف حرکت میکردند. چون «جهاد فی سبیلالله» خودش یک تکلیف بود؛ ورود در این میدان با احساس تکلیف بود. اما آیا این احساس تکلیف معنایش این بود که به نتیجه نیدیشند و راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند و اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامهریزی و تاکتیک و اتاق فرمان و لشگر و تشکیلات نظامی نداشته باشند؟ خیر. پس تکلیفگرایی با دنبال نتیجه بودن و اینکه انسان برای رسیدن به آن نتیجه بر طبق راههای مشروع و میسّر برنامهریزی کند، هیچ منافاتی ندارد.
4- حرکت به سمت اِنقطاع الی الله
شرط شهادت و شرط واجب مجاهد فی سبیل الله بودن این است که حرکت او لله باشد؛ یعنی فقط برای خدا باشد و در این مسیر اخلاص داشته باشد. اینکه میبینیم اثر خونِ به ناحق ریخته شدهی حسینبنعلی علیهالسلام یک اثر ماندگار در تاریخ است، بهخاطر اینست که «شهید» کسی است که جان خود را در طَبق اخلاص میگذارد و تقدیم اهداف عالیهی دین میکنند. از صفا و صدق برخوردار است. انسان اگر هر چه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد، وقتی پای منافع شخصی به خصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، عقب میکشد و حاضر نیست آنها را فدا کند. آن کسی که قدم در میدان فداکاری میگذارد و خالصانه و مُخلصانه هستی خود را در راه خدا میدهد، «حقٌ علی الله» خود خدای متعال بر عهده گرفته است که او را زنده نگه بدارد. کشتهشدگان در راه خدا زنده میمانند. یک بُعدِ زندهماندن آنها همین است که نشانهی آنها، جای پای آنها و پرچم آنها هرگز نمیخوابد. ممکن است چند صباحی با زور و دخالت قدرتهای زورگو نشانههای آن ها کمرنگ شود، اما خدای متعال طبیعت را اینطور قرار داده است، سنت الهی بر این است که راه پاکان و صالحان و محدثان بماند. اخلاص چیز عجیبی است. لذا است که به برکت حسینبنعلی علیهالسلام و خون بهناحق ریختهی آن بزرگوار و اصحابش دین در عالَم باقی میماند.
اساساً جهاد واقعی و شهادت در راه خدا جز با مقدمهای از همین اخلاص و توجه الیالله و جز با حرکت به سمت انقطاع الی الله حاصل نمیشود. در این مناجات شعبانیهی عالیةالمضامین میفرماید «إلهی هَب لی کمالَ الإنقطاعِ إلَیک» این کمال انقطاع به سوی خدا و از همهچیز گذشتن و همه قیود و دنبالهها را در جهت حرکت بهسمت محبوبِ واقعی بردن و به آن جهت پرواز کردن چگونه برای انسان حاصل میشود؟ شهادت که قلهی فداکاری یک انسان است، بدون حرکت به سمت انقطاع و بدون تلاش و مجاهدت برای ایجاد «انقطاع الی الله» برای انسان به وجود نمیآید. هرگاه انسان تلاشی انجام داد و قدم اول را با همّت و عزم و اراده برداشت، آنوقت خدای متعال راه را باز میکند، قدمها یکی پس از دیگری بهسمت نورانیشدنِ دل و پُرنورشدنِ وجود انسان برداشته میشود.
علاقهمندان برای تهیه کتاب «مرگ تاجرانه» می توانند اینجا را کلیک کنند.
1- 17 اردیبهشت در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا
2- همان
3- مائده ، 105
4- 22 مهر 91 در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران
5- ۲۹ بهمن ۶۹ در دیدار با جمعی از پاسداران
6- 20 آیان 82 در دیدار خانوادههای شهدا
7- ۲ آذر ۷۷ در دیدار بسیجیان
8- ۶ مرداد ۹۲ در دیدار دانشجویان
9- 23 فروردین ۷۸ در دیدار روحانیون و مبلّغان
10- ۳ آبان ۹۴ در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم