برشی از کتاب متولد چهل و دو

خاطره مرحوم حاج علی آقا شمقدری از روز تاریخی 12 بهمن

چهارشنبه 12 بهمن 1401

مرادت اینجاست

همه‌جا زمزمه‌ی ورود امام خمینی بود. نهایتا روز یازده بهمن اعلام شد فردا حضرت امام به ایران می‌آیند. ... تاب ماندن در این مکان را نداشتم؛ بی قرار بودم. عده‌ای از رفقا مثل آقای غفاریان و صابری‌فر رفته بودند تهران به پیشواز امام. من دل تو دلم نبود. نمی‌دانستم فردا چه خواهد شد. آیا اجازه‌ی ورود به هواپیمای امام داده خواهد شد یا نه؟ بی‌تاب بودم. شب سختی بود. انتظار، اضطراب و خوشحالی و نگرانی، همه چیز باهم یکی شده بود.

صبح که شد، آمدم مغازه و آقای مقدس‌زاده تلویزیون آورد و برنامه شروع شد. تلویزیون داشت امام را نشان می‌داد و هواپیما نشسته بود که ناگهان تصویر امام رفت و تصویر شاه آمد روی صفحه‌ی تلویزیون. ظاهراً در ساختمان تلویزیون درگیری شده بود و برای لحظاتی اختیار تلویزیون افتاده بود دست شاه‌دوست‌ها. به قدری عصبانی شدم که می‌خواستم تلویزیون را بردارم پرت کنم داخل خیابان. بعداً فهمیدم خیلی‌ها این کار را کردند و با دیدن تصویر شاه تلویزیون را زمین زده‌اند.

... وسط روز تصمیم گرفتم بروم دیدار امام. آمدم سراغ رجب‌زاده؛ بعد هم برادرم آقا رضا و پسرم محسن را خبر کردم و راه افتادیم... در تهران همه‌ی اینها را بردم خانه‌ی پدر خانمم و فردا صبحش رفتیم دیدن امام. مقابل مدرسه‌ی علوی ایستاده بودیم که آقای خامنه‌ای آمدند؛ خیلی هم عجله داشتند؛ دنبال کار مهمی بودند؛ ولی ایستادند و احوالپرسی کردند و گفتند: مرادت همین‌جا است.

آن روز امام را دیدم، بهترین لحظات عمرم بود و هست.

تصاویر

خاطره مرحوم حاج علی آقا شمقدری از روز تاریخی 12 بهمن

42_1

نظر جدید

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: