گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

پنجشنبه 28 اردیبهشت 1402

نشست تخصصی بررسی کتاب «متولدچهل و دو» بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه در غرفه‌ی انتشارات انقلاب اسلامی واقع در سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با سخنرانی آقای سید علیرضا مهراد، نویسنده‌ی این کتاب و با اجرای حجتّ‌الاسلام و المسلمین حمید سبحانی صدر برگزار شد.

سید علیرضا مهراد با بیان اینکه من با آقای شمقدری از اوایل دهه‌ی هفتاد آشنا شدم، درباره چرایی نگارش کتاب متولد چهل و دو، اظهار کرد: در سال 1371 در مشهد اغتشاشاتی به وجود آمد و در خاموش کردن آتش فتنه‌ای که در مشهد اتفاق افتاد، مرحوم شمقدری نقش اساسی داشتند. من نام ایشان را شنیده بودم اما توجهم به جزئیات زندگی ایشان حاصل دعوت انتشارات انقلاب اسلامی از بنده برای تدوین کتاب متولد 42 بود که زندگینامه‌ی مدوّن ایشان براساس مصاحبه‌هایشان است البته متأسفانه انتشار این کتاب به زمان حیات آقای شمقدری نرسید و ایشان به رحمت خدا رفتند.

وی درپاسخ به سوال مجری مبنی بر علت نامگذاری کتاب، افزود: اقای شمقدری در مصاحبه‌ی خود جمله‌ای دارد که وجه تسمیه‌ی نام کتاب (متولّد چهل و دو) است؛ او در مصاحبه‌ی‌ خود گفته بود: «اینکه کسی تولدش یادش بیاید چیز عجیبی است اما من از جمله‌ی کسانی هستم که می‌توانم ادعا کنم که تولدم را دیده‌ام یعنی تولدم را یادم می‌آید البته نه آن تولدی که آدم از مادر متولد می‌شود بلکه زمانی که آدم جدیدی می‌شوی و زندگی جدیدی شروع می‌کنی. اینکه به یکباره همه دلبستگی‌ها و علایق گذشته‌ات را رها کنی و بشوی یک آدم متفاوت، این اتفاق برای من افتاد و من همه‌ی آن لحظه‌ی تولد دوباره‌ام را یادم می‌آید. همه چیز از آن لحظه شروع شد که صدای تیراندازی آمد و من سراسیمه از خانه زدم بیرون، می‌خواستم ببینم چه خبر است.» این درواقع قصه‌ی تولد دوباره‌ی مرحوم حاج علی آقای شمقدری در خرداد ۱۳۴۲ بعد از اتفاقاتی است که در مدرسه فیضیه می‌افتد و دامنه‌ی حوادث روز شهادت امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه به تبریز و مشهد و شهرهای دیگر کشیده می‌شود.

مهرداد ادامه داد: در مسجد گوهرشاد مشهد، یک ژاندارم عکس امام خمینی(ره) را پاره می‌کند و یک جوان انقلابی نیز به او به خاطر این کار، حمله می‌کند و از آن نقطه، درگیری‌های مشهد آغاز و منجر به تیراندازی می‌شود و آقای شمقدری می‌گوید از آنجا به بعد مسیر زندگی من، عوض شد.

وی با بیان این‌که آقای شمقدری در یک خانواده مذهبی متولد شده بود و آدم متدینی بوده است، گفت: این که می‌گوییم او زندگی دوباره‌ای آغاز کرده بخاطر این است که او یک پسر بازاری تاجر مشهدی بوده و به دنبال زیبایی اندام و ژیمناستیک بوده است اما همه‌ی این‌ها را کنار می‌گذارد و وارد مسیر انقلاب می‌شود. من فکر می‌کنم جرقه‌ی عشق، در قلب حاج علی آقای شمقدری ایجاد می‌شود و دلیل شیفتگی او به مقام معظّم رهبری(مدّظلّه‌العالی) نیز از همانجا شروع می‌شود.

وی گفت: آقای شمقدری برای اولین بار در جلسه‌ی تفسیر آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) حضور پیدا کرده و با ایشان آشنا می‌شود و مدتی پس از آن، بعد از تعطیلی جلسات تفسیر در مدرسه، این جلسات تفسیر در خانه‌ی مقام معظم رهبری برگزار می‌شود و همین امر باعث می‌شود آقای شمقدری در خانه‌ی ایشان حضور یابد و روز به روز دلبستگی او به ایشان بیشتر می‌شود و هیچ چیزی نمی‌تواند مانع این دلبستگی شدید شود. تولد دوباره‌ی آقای شمقدری از خرداد ۱۳۴۲ اتفاق می‌افتد و در مسیر این تحول، سختی‌هایی متحمل می‌شود و بارها توسط ساواک دستگیر و شکنجه می‌شود‌.

نویسنده‌ی کتاب متولد چهل و دو اظهار کرد: این کتاب، اولین جلد از مجموعه کتاب‌های «در حدیث دیگران» است که سبک زندگی و سیره‌ی معنوی و سخنرانی‌ها و نحوه‌ی مواجهه‌ی مقام معظّم رهبری(مدّظلّه‌العالی) با ساواک از زبان دیگران بیان می‌شود. حاج  آقای شمقدری دوران ملازمت خود با رهبر معظّم انقلاب را به شیرینی روایت کرده، برای مثال به نحوه‌ی برخورد ایشان با محافظان خود و مردم می‌پردازد و می‌گوید ایشان به محافظان خود می‌فرمایند که مردم را هل ندهید و برخورد تندی با آنها نکنید.

مهراد افزود: آقای شمقدری یک رئیس جمهور مظلوم مقتدر را از آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) به تصویر می‌کشد؛ درواقع کتاب متولد چهل و دو به بیان نکته‌هایی نو از دوران ریاست جمهوری ایشان پرداخته که مردم از آن اطلاعی نداشته‌اند. برای مثال از همان دوران مبارزه، افرادی وجود داشتند که نسبت به حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) موضع داشتند اما ایشان حاضر نبودند که اسم آن‌ها را ببرند و علیه آن‌ها موضع‌گیری کنند.

وی با بیان این که من برای نوشتن این کتاب، طرح ارائه کردم، گفت: این کتاب حاصل چندین مصاحبه با آقای شمقدری بوده که همگی نیاز به تدوین داشته است و در این کتاب تلاش شده که سطح زبان راوی، تغییر نکند و نحوه‌ی روایت، همان چیزی است که در مصاحبه‌ها اتفاق افتاده است.

مهراد با اشاره به بخشی از کتاب درباره‌ی یکی از خاطرات آقای شمقدری تشریح کرد: ایشان سال ۶۳ را این‌گونه روایت می‌کند که «در سال ۱۳۶۳، رفته بودم مشهد به خانواده سر بزنم؛ وقتی رفتم برای خانه خرید کنم یکی از همسایه‌ها را دیدم که به من گفت بروید احوال برادرتان را بپرسید. گفتم چه شده؟ گفت ظاهراً ایشان مریض است؛ رفتم به سمت منزل اخوی دیدم خیابان شلوغ است و وضعیت خاصی دارد. سر کوچه مردم جمع شده بودند دیدم اخوی - آقا رضا - دراز به دراز افتاده است؛ ترورش کرده بودند. دهه‌ی فاطمیه بود، آقا رضا صبح رفته بود روضه و در راه برگشت منافقین دو تیر به او شلیک کرده بودند. جیب‌هایش را گشتم و وصیت نامه‌اش را یافتم؛ اخوی شهید ما در حزب جمهوری اسلامی فعالیت می کرد و خیلی برای حزب زحمت میکشید. سال ۶۳ برای من سال سختی بود؛ سال امتحان و آزمایش بود. اول که اخوی با آن شرایط شهید شد و تشییع جنازه کردیم و تعزیه گرفتیم؛ خانواده من در همین ایام رفته بودند سوریه در همان شرایط پسرم مهدی زنگ زد و گفت می‌خواهم به جبهه بروم اما من گفتم الان مادرت سوریه است اما او اصرار کرد که می‌خواهد به جبهه برود و رفت».

وی ادامه داد: «پس از گذشت دو سه روز محسن زنگ زد و گفت مهدی مجروح شده است گفتم بابا برای مجروحیت که زنگ نمی‌زنن؛ خلاصه محسن شروع کرد به گریه کردن و من متوجه شدم که مهدی شهید شده است. گوشی تلفن را گذاشتم و شروع کردم قرآن خواندن؛ خبر به آقای خامنه‌ای رسید؛ آمدند و پیش ایشان گریه کردم و گفتم آقا، این مهدی ما شب بدون وضو نمی‌خوابید؛ آقا گفتند چه کار می کنی گفتم دارم با قرآن خودم را آرام می‌کنم؛ گفتند پاشو برو مشهد؛ گفتم من کلید دارم و رفقا هم نیستند. ایشان گفتند کلید را بده دست خودم و تو برو به مشهد؛ خدا شاهد است با اینکه خبر شهادت مهدی را داده بودند حاضر نبودم کار آقای خامنه‌ای را رها کنم. تا اینکه ایشان به من امر کردند و من نیز اطاعت امر کردم بالاخره رفتم مشهد حرم امام رضا(ع) زیارت نامه خواندم و با امام رضا علیه السلام درد و دل کردم که مقداری سبک شدم. بعد رفتم خانه؛ فردا تشییع جنازه‌ی مهدی بود در عرض چند روز این سومین تشییع جنازه بود که شرکت میکردم اول اخوی بعد پدر خانمم حالا هم مهدی پسرم، اخوی ۱۲ بهمن شهید شد مهدی بیست و سوم البته همه‌ی این‌ها نعمت خداوند بود.»

نویسنده‌ی کتاب «متولّد چهل و دو»، در پاسخ به این سوال مجری که حضور آقای شمقدری در کنار آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) تا چه زمانی ادامه داشته، گفت: آقای شمقدری از ۱۲ سالگی کنار پدر خود به کار تجارت مشغول بوده است اما شغل خود را رها کرد و پس از مدتی به همراهی با آیت الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) پرداخت. ایشان تا زمان رهبری حضرت آقا تا سال ۱۳۶۸ حضور داشتند و بعد به دلایلی به مشهد منتقل شدند و حسینیه‌ای پایه‌گذاری کردند و درواقع سنگ صبور مردم خراسان بزرگ شدند و نامه‌ها و پیغام مردم را به تهران به دست دفتر حضرت آقا می‌رساند.

وی بیان کرد: فعالیت‌های آقای شمقدری بسیار زیاد بوده و این کتاب بخش کوچکی از توصیف ما از شخصیت ایشان است و ما تصویر روشن رسانه‌ای از ایشان در این کتاب نداریم؛ علت هم این است که آقای شمقدری یک بنده‌ی مخلص است که هرجا سخن به خودش رسیده، توقف کرده است.

مهرداد با اشاره به خاطره‌ای از آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) در این کتاب اظهار کرد: رفتار آقای خامنه‌ای با محافظان خود با همه‌ی مسئولین فرق می‌کرد ایشان به خانه‌ی محافظین می‌رفتند و برای خانواده‌شان هدیه می‌بردند. تا محافظین حلقه دوم را به اسم می‌شناختند؛ با آنها خیلی خودمانی صحبت می‌کردند. هنگام رفت و آمد در سفرها در هواپیما بلند می‌شدند و احوال تک تک بچه های پاسدار و اعضای دفتر و همراهان را می پرسیدند. در ریاست جمهوری نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با پاسدارها می‌خواندند و این عملکرد در روحیه‌ی پاسدارها تاثیر زیادی گذاشته بود و آنها حاضر بودند جانشان را برای سلامتی آقا بدهند.

وی با اشاره به خاطره‌ی دیگری از مقام معظم رهبری از زبان آقای شمقدری، تصریح کرد: در بخش دیگری آمده که «روز عرفه دیدم آقا بغض کرده‌اند لباس سفید پوشیده و میروند روی پشت بام دعای عرفه بخوانند آقای خامنه‌ای مشکلاتشان را با ارتباط با خدا و توسلّ حلّ می‌کردند و شبها وقتی خسته به خانه می‌رفتند سحر که بیدار می شدند و نماز شب می خواندند و بعد صبح که می آمدند سرکار، دیگر آن آقای خامنه‌ای دیشب نبودند و سرحال و پر انرژی شده بودند. دور دوم از دوره اول خیلی سخت‌تر بود. آقای خامنه‌ای خیلی صبور هستند و دیر از کوره در می روند چند نمونه اش را من دیده‌ام.»

 

گفتنی است نشست‌های تخصصی بررسی کتاب‌های انتشارات انقلاب اسلامی در سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران هرروز ساعت ۱۶ در محل غرفه این انتشارات واقع در شبستان اصلی راهرو شماره ۲۲ برگزار می‌شود.

 

تصاویر

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000413_884

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000413_931

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000413_954

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000413_988

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000414_022

گزارش کامل نشست تخصصی بررسی کتاب «متولد چهل و دو»

IMG_20230516_000414_059

نظر جدید

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: