نقش سرنوشت‌سازِ خواصِّ جبهۀ حق در شکل‌گیریِ فاجعۀ کربلا !

کتاب «چهار گفتار» تدوین چهار سخنرانی از آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است که به تحلیل واقعۀ عاشورا پرداخته است. ایشان در این چهار گفتار تلاش کرده است تا با تحلیل این واقعۀ تاریخیِ مهم و عبرت‌گیری از آن، ...

دوشنبه 30 مهر 1397

اشاره
کتاب «چهار گفتار» تدوین چهار سخنرانی از آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است که به تحلیل واقعۀ عاشورا پرداخته است. ایشان در این چهار گفتار تلاش کرده است تا با تحلیل این واقعۀ تاریخیِ مهم و عبرت‌گیری از آن، اولاً از تکرار مجدد فاجعۀ عاشورا در جهان معاصر ممانعت کرده و ثانیاً درس‌هایی برای حرکت روبه‌جلوی امت اسلامی ارائه کند. در این کتاب از طرفی با تحلیل‌های عمیق و دقیق تاریخی مواجه هستیم و از سوی دیگر با نکات نابی که برای امروزمان ثمربخش هستند. آنچه در ادامه می‌آید، مروری بر مباحث گفتار سوم این کتاب است:

 

جهاد در فرهنگ اسلامی
یکی از خصیصه‌های ممتاز و مترقّیِ فرهنگ اسلامی که بی‌نظیر هم هست، فرهنگ «جهاد» است. این مفهوم که یک ارزش قرآنی است، به‌معنای اینست که اهل‌ایمان برای خدا و در راه خدا از هرچه که در توان دارند مایه بگذارند و تلاش و کوشش کنند. مصداق بارز و بیشر جهاد در صدر اسلام بیشتر به چشم می‌خورد؛ اما جهاد محدود به نبرد نظامی نیست؛ بلکه هرتلاش و کوششی که در مقابله با دشمن صورت گیرد جهاد است. اعم از اینکه در میدان نظامی باشد، یا فرهنگ، یا سیاست، یا اقتصاد، یا سازندگی و اندیشه و.... پس تحقق «جهاد» دو شرط دارد: اول اینکه در آن، تلاش و کوشش باشد و دوم اینکه در مقابل دشمن صورت بگیرد.

 

تاریخ به‌مثابه یک منبع معرفتی
ممکن است برخی از اندیشمندان در گوشه‌وکنار بنشینند و با تمسک به بعضی اندیشه‌ورزی‌های مثلاً فیلسوفانه، فلسفه‌بافی کنند که گذشته و تاریخ، نمی‌تواند برای امروزِ ما حاوی معرفت و عبرت و سرمشق باشد؛ ما کاری با این مطالب نداریم. زیرا قرآن که صادقِ مصدّق است، ما را به عبرت‌گرفتن از تاریخ دعوت می‌کند. قرآن حکایات قرآنی را تعریف می‌کند تا ما از آن‌ها عبرت بگیریم. سفارش می‌کند که از گذشتۀ تاریخ درس بگیرید. «سیروا فی الأرض» در سرزمینِ تاریخ سیر کنید و ببینید چه اتفاقی افتاده است و عبرت بگیرید و خودتان را برحذر دارید. پس باید عبرت گرفت. اما چه عبرتی؟ یکی از مهم‌ترین عبرت‌ها و نگرانی‌هایی که می‌توان نسبت به تاریخ مطرح کرد، تاریخ عاشورا است.

 

چه شد که چنین شد؟!...
یکی از عبرت‌های مهمی که می‌توان و باید از تاریخ گرفت این مسئله است: جا دارد ملّت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیامبر(ص)، کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان –از وزیر و امیر و سردار و عالِم و قاضی و قاری و اوباش آن‌ها- در کوفه و کربلا جمع شدند و جگرگوشۀ پیامبر(ص) را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! چرا باید کار به جایی برسد که جلوِ چشم مردم، حرم نبوّت را به کوچه و بازار بیاورند و به آن‌ها تهمت خارجی بزنند؟! خارجی یعنی کسی‌که علیهِ امامِ عادل خروج کرده است و براساس احادیث نبوی خونش هدر است و ملعونِ خدا است؛ و چنین تهمت شگرفی را به اباعبدالله علیه‌السلام زدند!! حالا دستگاه حکومت هرچه دلش می‌خواهد بگوید، اما مردم چرا باید باور کنند؟! مردم چرا ساکت بمانند؟! چه‌شد که کار جامعۀ اسلامی که انقدر نسب به جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآن دقت داشت، در چنین قضیۀ واضحی دچار سهل‌انگاری شد و ناگهان فاجعه‌ای به آن عظمت رخ داد؟! چه شد که کار به اینجا رسید؟!
نکتۀ مهم اینست که: مگر جامعۀ امروزِ ما از جامعۀ زمان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) قُرص‌تر و محکم‌تر است؟ آیا امکان ندارد ما هم به همان سرنوشت مبتلا شویم؟! ما چه کنیم که به چنان وضعی مبتلا نشویم؟

 

تقسیمی جامعه‌شناختی براساس فهم تاریخی
در پاسخ به پرسش بالا، مطالب زیادی گفته شده و تاکنون سخن جامعی هم مطرح نگردیده است. اما یکی از تحلیل‌هایی که می‌تواند تا حد قابل‌قبولی پاسخ قانع‌کننده به این پرسش داشته باشد، نقشی است که «خواصّ جبهۀ حق» در این رابطه داشته‌اند. مبنای این تحلیل، یک تقسیم‌بندیِ کلان از جوامع بشری است:
در هر جامعه و شهر و کشوری، مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک قِسم کسانی هستند که برمبنای فکر خود، از روی فهم و آگاهی و تصمیمِ حساب‌شده اقدام می‌کنند. اگر کاری و حرکتی می‌کنند و موضعی می‌گیرند، از روی فکر و تحلیل خودشان است. این‌ها را «خواصّ جامعه» می‌نامیم. قسم دیگر کسانی‌اند که نمی‌خواهند بدانند و بفهمند و بسنجند و تحلیل و درک روشن داشته باشند؛ بلکه تابع جوّ حاکم بر جامعه هستند. به چگونگیِ جوّ نگاه می‌کنند و دنبال آن به حرکت درمی‌آیند. این‌ها را هم «عوام جامعه» می‌نامیم.
البته این نکتۀ مهم ناگفته نماند که خواصّ یا عوامّ بودن هیچ ربط مستقیمی به تحصیل‌کردگی یا طبقۀ اجتماعی ندارد؛ بلکه چه‌بسا افراد بی‌سواد و کم‌سواد که جزء خواص باشند و چه‌بسا افراد تحصیلات عالیه یا دینی داشته، اما در زمرۀ عوام‌اند. همواره چنین است که در جوامع، حرکتِ خواص به‌دنبال خود حرکت عوامِ را شکل می‌دهد.
اما خواصّ خود دو قسم‌اند: برخی طرفدار حق‌اند و برخی دیگر طرفدار باطل. مسلماً جبهۀ باطل هم خواصی دارد که خوب می‌دانند چه مسیری را انتخاب کرده‌اند و براساس تحلیل خود اقدام می‌کنند؛ این‌ها طبیعتاً در تقابل و در دشمنیِ جبهۀ حق عمل خواهند کرد. اما مسئله‌ی اصلی بر سر خواص طرفدار حق است.

 

نقش خواص طرفدار حق در فاجعۀ عاشورا
همۀ دشواریِ قضیه دقیقاً از اینجا آغاز می‌شود. خواصِّ طرفدار حق خودشان دو دسته‌اند: دسته‌ای کسانی هستند که در مواقع لزوم می‌توانند از دنیا، مقام، شهوت، پول، لذت، آسایش و... بگذرند و از دین و جبهۀ حق حمایت کنند. اما دستۀ دوم کسانی‌اند که چنین نیستند و دنیای خودشان و آسایش و جان و مال و... را بر دین ترجیح می‌دهند. و این دقیقاً همان عاملی بود که باعث شد مردم کوفه پشت امام حسین(ره) را خالی کنند و فاجعۀ عاشورا شکل بگیرد.
آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه وارد مباحث تاریخی شده و شاهدها و نمونه‌های متعددی از این مسئله را به‌صورت عینی توضیح می‌دهد. به‌عنوان نمونه شریح قاضی یا شبث‌بن‌ربعی از خواص جبهۀ حق بودند که نتوانستند از آسایش دنیوی خود به‌خاطر حق بگذرند؛ درحالی‌که اگر به موقع یک اقدام صحیح کوچک می‌کردند، چه‌بسا اصلاً فاجعۀ عاشورا شکل نمی‌گرفت. حتی بعضی از افراد بسیار خوب و حسابی بودند که بعداً خود را به کربلا رساندند و شهید شدند، اما زمانی‌که مسلم‌بن‌عقیل به کوفه آمد و آنگونه تنها ماند، نتوانستند اقدام صحیح بکنند و مرتکب اشتباه شدند.
البته سرآغاز این انحراف و دنیادوستی توسط خواص، کمتر از ده سال پس از رحلت پیامبر(ص) شکل گرفت؛ اما به‌دلیل اینکه کسی به این نقطۀ انحراف توجه نکرد، کم‌کم اثرش را گذاشت و کار به فاجعۀ عاشورا رسید. آیت‌الله خامنه‌ای شرح مختصری بر این سیرِ تاریخی نیز دارد.

 

اهمیتِ «تشخیص و تصمیم و اقدام به‌موقع»
لذا می‌بینیم که تعداد توّابین، چندبرابرِ عدۀ شهدای کربلا است! چون بسیاری از این خواص جبهۀ حق که قبلاً نتوانسته بودند به موقع تصمیم صحیح بگیرند و اقدامِ به‌موقع داشته باشند، جزء توابین شدند و عدۀ دیگری از عوام را هم با خود همراه کردند. اما چه فایده؟! وقتی فاجعه‌ای که نباید رخ داد و حرکت تاریخ به‌سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فایده؟! شهدای توابین هم مانند شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک‌هزارمِ اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر اینکه در وقتِ لازم تصمیم‌گیری و اقدام نکردند و کار را در لحظه‌ای که باید انجام نداند و دیر تشخیص دادند.
نقطه مقابل این را هم می‌توان در انقلاب اسلامی دید؛ امام خمینی(ره) که از خواص جبهۀ حق بود، به تشخیص و تصمیم صحیح رسید و دستور داد تا مردم حکومت نظامی را بشکنند. که اگر چنین نمی‌شد و در آن روز و لحظه حکومت نظامی شکسته نمی‌شد، حکومت نظامی قدرت پیدا می‌کرد و همۀ طرفداران جبهۀ حق را قتل‌عام می‌کرد و امروز دیگر شاهد جمهوری اسلامی نبودیم.

 

علاقمندان می‌توانند برای تهیه‌ی کتاب «چهار گفتار» اینجا را کلیک کنند.

 

 

تصاویر

نقش سرنوشت‌سازِ خواصِّ جبهۀ حق در شکل‌گیریِ فاجعۀ کربلا !

2_262

نظر جدید

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: