پرسش و پاسخ

متن کامل پاسخهای حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) به پرسشهای دانشجویان در 9 دیدار (1382-1377)

  • ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی
  • نویسنده: علیرضا مختارپور قهرودی
  • تعداد صفحات: 528
  • قطع: رقعی
  • قیمت: 42000 تومان
امتیاز: 4 با 4 رای Article Rating
امتیاز شما:
بازدید: 1788 نظر:0

درباره کتاب

یکی از ویژگیهای رفتاری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای که از سالهای دور و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و در طول تمام سالیان مبارزه و خدمت در سنگرهای مختلف همچنان ادامه یافته، ارتباط با مردم و بویژه نسل جوان و مخصوصاً دانشجویان و طلّاب است.
معظّمٌ‌له در یکی از دیدارهای دانشجویان فرموده‌اند:
«البتّه من سالهاست که با دانشگاهها ارتباط دارم و به همه‌‏ى دانشگاهها هم رفته‏‌ام؛ به دانشگاه شما هم چند بار آمده‏‌ام؛ البتّه آن زمانى که شما هنوز دانشجوى این دانشگاه نبودید. بالاخره با دوستانى که با دانشگاهها ارتباط دارند، مشورت میکنیم و به هر دانشگاهى که نرفته باشیم، میرویم... من همچنان از دوره‏‌ى جوانى با قشر دانشجو ارتباط داشته‏‌ام؛ نه فقط ارتباط صورى، واقعاً ارتباط‌گیرى داشته‏‌ام؛ حرف میزدم، حرف میشنفتم، مباحثه میکردم، تعلیم میدادم، یاد میگرفتم؛ که تا الان هم ادامه دارد. امیدوارم تا هر وقتى که من زنده هستم، رابطه‏‌ى من با جماعت جوان و دانشجو قطع نشود؛ من این رابطه را دوست میدارم.»
دقّت در این شیوه بخوبی نشان‌دهنده‌ی اعتقاد معظّمٌ‌له به کارایی، تأثیر و ضرورت این نوع حضور، ارتباط و پاسخگویی به پرسشهای جوانان ـ که آینده‌سازان این کشور و پرچمداران آینده‌ی این انقلاب اسلامی‌اند ـ میباشد.
یکی از مهمترین جلوه‌های بارز در نحوه‌ی پاسخگویی معظّمٌ‌له به پرسشها رعایت جدّی اخلاق اسلامی و حریم اشخاص است. در تعداد قابل توجّهی از پرسشها، دانشجویان با ذکر نام درباره‌ی پرونده‌ی قضایی یا دیدگاههای سیاسی برخی اشخاص سؤال میکنند. طبیعی است در شرایط خاصّی که کشور در سالهای 1376 تا 1382 به دلیل افراط و تفریطهایی که در محافل سیاسی، مطبوعاتی، و حتّی برخی دستگاهها و قوای کشور صورت میگرفت قرار داشت، دانشجویان خواستار موضع‌گیری صریح مقام معظّم رهبری درباره‌ی اشخاص و گروهها بودند. امّا ایشان با دقّت تمام در پاسخ عملاً درس عدالت و اخلاق را به دانشجویان آموزش میدهند.
از نکات قابل توجّه در این دیدارها بیانات ابتدایی مقام معظّم رهبری در برخی دیدارهاست که در پاورقی صفحه‌ی آغازین هر نشست به آن اشاره شده. همچنین گاه بدون طرح سؤالی از سوی دانشجویان، معظّمٌ‌له به دلیل اهمیت برخی مطالب مستقلاً به آن پرداخته‌اند.

صفحاتی از کتاب

با توجّه به اینکه نوگرایى یکى از ویژگیهاى انسان به شمار مى‌رود و نوعاً در مسائلى از قبیل آرایش و پوشش خودنمایى می‌کند، نظر جنابعالى در مورد نحوه‌ى برخورد با اینها چیست؟ دستگاههاى دولتى چه کارهایى تاکنون انجام داده‌اند؟ آیا موفّق بوده‌اند یا نه؟
در پاسخ شما، آن چیزى که حالا مى‌توانم عرض کنم، این است که اصل گرایش به زیبایى و زیباسازى و زیبادوستى، یک امر فطرى است. البتّه این شاید با مقوله‌ى نوگرایى مقدارى تفاوت کند. نوگرایى امر عامترى است. این مسأله‌ى آرایش و لباس و چیزهایى که شما گفتید، مقوله‌ى خاصى است که انسان ـ بخصوص جوان ـ از زیبایى و زیباسازى خوشش مى‌آید و دلش مى‌خواهد که خودش هم زیبا باشد. این عیبى هم ندارد؛ یک امر طبیعى و قهرى است؛ در اسلام هم منع نشده است. آن چیزى که منع شده، فتنه و فساد است.
این زیبایى و زیباسازى، بایستى موجب این نشود که در جامعه انحطاط و فساد به وجود آید؛ یعنى ابتذال اخلاقى نباید به وجود آید. چگونه؟ راههایش مشخّص است. اگر ارتباط بى‌قید و شرط و بى‌بندوبارى در روابط زن و مرد وجود داشته باشد، این موجب فساد خواهد شد. اگر به صورت افراطى به شکل مُدپرستى درآید، این به فساد خواهد انجامید. اگر این مقوله‌ى زیباسازى و رسیدن به سر و وضع و لباس و امثال اینها، مشغله‌ى اصلى زندگى شود، انحراف و انحطاط است؛ مثل اینکه در دوره‌ى طاغوت، آن خانمهاى اعیان و اشراف، پشت میز آرایش مى‌نشستند. فکر مىکنید چند ساعت مى‌نشستند؟ شش ساعت! این واقعیّت دارد و ما خبرهاى دقیق داشتیم که شش ساعت مى‌نشستند! یک انسان، این مدّت براى آرایش صرفِ وقت کند که مى‌خواهد مثلاً به عروسى برود و موى سرش را، یا صورتش را اینطورى درست کند! اگر کار به این شکل درآید، انحراف و انحطاط است؛ امّا فى‌نفسه، رسیدن به سر و وضع و لباس، بدون اینکه در آن خودنمایى و تبرّج باشد، عیبى ندارد.
در اسلام، تبرّج ممنوع است. تبرّج، یعنى همان خودنمایى زنان در مقابل مردان، براى جذب و فتنه‌انگیزى. این، یک نوع فتنه است و خیلى اشکالات دارد. اشکالش فقط این نیست که این دختر جوان، یا این پسر جوان به گناه مى‌افتند ـ این اوّلیش است؛ شاید بتوانم بگویم کوچکترینش است ـ دنبالهاش به خانواده‌ها مى‌رسد. اساساً آنگونه رابطه‌ى بى‌قید و شرط و بى‌قید و بند، براى بناى خانواده سمِ مهلک است؛ چون خانواده با عشق زنده است. اصلاً بناى خانواده با عشق است. اگر این عشق ـ عشق به زیبایى، عشق به جنس مخالف ـ در صد جاى دیگر تأمین شد، دیگر آن پشتوانه‌ى قوى‌اى که استحکام خانواده باید داشته باشد، از بین خواهد رفت و خانواده‌ها متزلزل مى‌شود و به همین وضعى درمى‌آید که امروز متأسّفانه در کشورهاى غربى هست؛ بخصوص در کشورهاى اروپاى شمالى و امریکا.
اخیراً امریکاییان به‌شدّت دچار این مشکلند. خانواده‌ها متلاشى مى‌شوند و این مصیبت بزرگى شده است. این مصیبت هم در درجه‌ى اوّل، ضررش به خود خانمها برمى‌گردد. البتّه مردان هم بسیار سختیها مى‌کشند؛ امّا بیشتر به زنان مى‌رسد؛ بعد هم به آن نسلى که متولّد مى‌شود. این نسل بزهکار و تبهکار موجود دنیا و امریکا را مى‌بینید؟ اینها همه‌اش از آنجا شروع مى‌شود؛ یعنى مقدّمه و کلید شرّى است که دنبالش همینطور پى‌درپى شرور مى‌آید!
در اسلام، به مسأله‌ى زیبایى اهمیّت داده شده است. زیاد شنیده‌ایم که: فانّ الله جمیل و یحبّ الجمال؛ خدا زیباست و زیبایى را دوست دارد. در خصوص رسیدن به سر و وضع، روایات زیادى در کتب حدیثى ما هست. در کتاب «نکاح» مفصّل بحث مى‌شود که مرد و زن بایستى به خودشان برسند. بعضى خیال مى‌کنند که مثلاً مردان باید موى سرشان را بتراشند؛ نه. در شرع، براى جوانان مستحبّ است که موى سر بگذارند. در روایت هست که الشَعر الحسن من کسوة الله فأکرموه؛ موى زیبا، جزو کرامتهاى الهى است؛ آن را گرامى بدارید. یا مثلاً روایت دارد که پیامبر اکرم وقتى مى‌خواستند نزد دوستانشان بروند، به ظرف آب نگاه مىکردند و سر و وضع خود را مرتّب مى‌کردند.آن زمان که آینه به این شکلى که حالا هست و فراوان هم هست، نبود. جامعه‌ى مدینه هم که فقیر بود. پیامبر ظرف آبى داشتند، که وقتى مى‌خواستند نزد دوستانشان بروند، از آن به جاى آینه استفاده مى‌کردند. این، نشان‌دهنده‌ى آن است که سر و وضع مرتّب، لباس خوب و گرایش به زیبایى، امر مطلوبى در شرع اسلام است؛ منتها آن چیزى که بد و مضرّ است، آن است که این وسیله‌اى براى فتنه و فساد و تبرّج شود. همانطور که گفتم، ضررهایش تا خانواده و نسل بعد هم مى‌رسد.
اخیراً در یکى از مجلّات امریکایى مطلبى دیدم ـ روزنامه‌هاى خودمان هم آن را منعکس کرده بودند ـ مبنى بر اینکه دو بچه‌ى ده، دوازده ساله، در مدرسه کمین گرفته بودند و با مسلسل، یک مشت بچه و معلّم را به رگبار بسته بودند! اوّل هم آژیر خطر کشیده بودند، تا بچه‌ها جمع شوند؛ بعد همه را به رگبار بسته بودند! ببینید براى یک جامعه، چنین وضعیتى، واقعاً چقدر بد و دردآور است! جنایتى خونسردانه و از روى بىخیالى، به خاطر تربیت بد. اینها همه‌اش دنباله‌ى همان بى‌بندوبارى است.

 

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: